🔆 پندانه
🔆#پندانه
✍ آشنای بیگانه یا بیگانهٔ آشنا
🔹پادشاهی دستور داد گوسفندی را سر بریدند و آن را کباب کردند.
🔸پادشاه به وزیر خود گفت:
برو دوستان و نزدیکانت را بگو که بیایند، تا دور هم بنشینیم و این گوسفند را با هم بخوریم.
🔹وزیر لباس مبدلی پوشید و به میان جمعیت شهر رفت.
🔸فریاد زد:
آی مردم! به فریادم برسید که خانه من آتش گرفته و داروندار زندگیام در حال سوختن است.
🔹تعداد اندکی از مردم حاضر شدند که همراه وزیر بروند و در خاموشکردن آتش به او کمک کنند.
🔸وقتی به خانه رسیدند، با کباب گوسفند و نوشیدنیهای رنگارنگ از آنها پذیرایی شد.
🔹پادشاه از وزیر خود پرسید:
چرا دوستان و نزدیکانت را دعوت نکردی!؟
🔸وزیر گفت:
اینها دوستان ما هستند. کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند میپنداشتید، حتی حاضر نشدند یک سطل آب هم روی خانه آتشگرفته ما بریزند.
💢 بیگانه اگر وفا کند، خویشِ من است...
🆔 @Masaf
✍ آشنای بیگانه یا بیگانهٔ آشنا
🔹پادشاهی دستور داد گوسفندی را سر بریدند و آن را کباب کردند.
🔸پادشاه به وزیر خود گفت:
برو دوستان و نزدیکانت را بگو که بیایند، تا دور هم بنشینیم و این گوسفند را با هم بخوریم.
🔹وزیر لباس مبدلی پوشید و به میان جمعیت شهر رفت.
🔸فریاد زد:
آی مردم! به فریادم برسید که خانه من آتش گرفته و داروندار زندگیام در حال سوختن است.
🔹تعداد اندکی از مردم حاضر شدند که همراه وزیر بروند و در خاموشکردن آتش به او کمک کنند.
🔸وقتی به خانه رسیدند، با کباب گوسفند و نوشیدنیهای رنگارنگ از آنها پذیرایی شد.
🔹پادشاه از وزیر خود پرسید:
چرا دوستان و نزدیکانت را دعوت نکردی!؟
🔸وزیر گفت:
اینها دوستان ما هستند. کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند میپنداشتید، حتی حاضر نشدند یک سطل آب هم روی خانه آتشگرفته ما بریزند.
💢 بیگانه اگر وفا کند، خویشِ من است...
🆔 @Masaf
۱.۹k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.