ما در ره عشق تو اسیران بلاییم

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم
کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم

بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم
بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم

زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم
وجدی نه که در گرد خرابات برآییم

نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم
اینجا نه و آنجا نه که گوییم کجاییم

حلاج وشانیم که از دار نترسیم
مجنون صفتانیم که در عشق خداییم

ترسیدن ما چونکه هم از بیم بلا بود
اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم

ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست
گر سر برود سر تو با کس نگشاییم

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم

دریاب دل شمس خدا مفخر تبریز
رحم آر که ما سوخته‌ی داغ خداییم
دیدگاه ها (۶)

هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند لبخندی به کسی ببخشد و آنقدر...

عاشقت دور از حرم احساس غربت میکند🖤

زندگی میگذره گاهی باب دلت گاهی برخلاف آرزوهات گاهی خوشحالی و...

😅😂

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط