گفت راحت قهوه ات را بخور

گفت راحت قهوه ات را بخور
ته ِ این فنجان نه کسی آمده ست
نه کسی مانده ست
فال تو ...
همین طعمی ست که میچشی....
تلخه تلخ
اری راست میگفت

دل درد گـرفـتـه اَم از بـس فـنـجـان هـاے قهوه را سـر کـشـیـده اَم و تو
تـه ِ هـیـچـکـدام نـبـودے
اما دیگر امدنت را نمیخواهم چون طعم خیانت تو از قهوه هم تلخ تر بود
دیدگاه ها (۱)

یـــــکــــــم دلم گــــــرفت...واســــــه چیـــــزایــــــی...

ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ و ﻣﻦﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻗﺪﻡ ﻓﺪﺍﯾﺖ ﻣﯿﺸﻮﻡﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ...

دیر آمدی ....تنم بدون روح نصیب دیگری شد ...حالا دیگر خیال زن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط