• نیما مرا جور دیگری می خواست برای خودم برای عشقی که از ح
• نیما مرا جور دیگری می خواست برای خودم برای عشقی که از حنجره ام به رگ هایش منتقل میشد و قدرت کلماتم که گاهی یک زمستان گرمش میکرد هرگز باور نمیکردم که هیچگاه توجهی به دیگران ندارد، و حتی عیب هایم راچشم پوشی می کند طوری لبخند میزد و نگاه پر عاطفه اش را به قرنیه ام گره میزد انگار از اولش من برایش کامل بوده ام و برایش بهترین دختر کره ی زمینم حتی گاهی خودم فراموش میکردم که چطور با عشق بی حوصلگی هایم را تحمل میکند هر صبح با صدای پیامک پر از عشقِ صبح بخیرش بیدار میشدم و کارهایم را ظریف و دقیق انجام میدادم دیگر آن دختر بی حوصله تبدیل به یک سایه ی کمرنگ از من شده بود و پیچک سبز خوشبختی از سر و کولمان بالا می رفت آن روزها گذشت اما نیما ماندگار ترین نام در عمق جانِ من است عاشکی媪
۸۱۸
۲۷ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.