part : 3
ویو جونگ کوک
داشتم می رفتم خونه که گوشیم زنگ خورد... پی دی نیم بود ... جواب دادم
مکالمه ی کوک با پی دی نیم =
پ.د : کووووک ... پسر چرا انقدر زود رفتی؟
کوک : امم ... آخه تمرینمون تموم شده بود
پ.د : خووو الان مربی دنستون داره یه چی جدید درس می ده به اااعععضضضااا
کوک : اووو ... فاخ ... منم الان جولو در خونمم .... ولش فردا زودتر میام یاد می گیرم
پ.د : اوکی .. بای
کوک : بای
مکالمه اتمام یافت
ویو یوکی
رفتم به جنگل سونگریم و شروع کردم به تمرن تانسو ، ریوسو ، چیسو و هوانسو
( پرش زمانی )
ویو جونگ کوک ❣️
تو خونه دلم گرفته بود ...!
واسه همین تصمیم گرفتم به یه جنگل معروف که اگه اشتباه نکنم اسمش سونگرین بود برم ....!
( پرش زمانی )
رسیدم به جنگل .. یه صندلی گذاشتم و نشستم که صدای ضربه شنیدم ...
رفتم سمنی که صدا بیشتر میومد که
اون دخترو دیدم ( یوکی )
داشت تمرینات رزمی می کرد....
بدون اینکه سرشو برگردونه گفت ....
~ خماری ~
داشتم می رفتم خونه که گوشیم زنگ خورد... پی دی نیم بود ... جواب دادم
مکالمه ی کوک با پی دی نیم =
پ.د : کووووک ... پسر چرا انقدر زود رفتی؟
کوک : امم ... آخه تمرینمون تموم شده بود
پ.د : خووو الان مربی دنستون داره یه چی جدید درس می ده به اااعععضضضااا
کوک : اووو ... فاخ ... منم الان جولو در خونمم .... ولش فردا زودتر میام یاد می گیرم
پ.د : اوکی .. بای
کوک : بای
مکالمه اتمام یافت
ویو یوکی
رفتم به جنگل سونگریم و شروع کردم به تمرن تانسو ، ریوسو ، چیسو و هوانسو
( پرش زمانی )
ویو جونگ کوک ❣️
تو خونه دلم گرفته بود ...!
واسه همین تصمیم گرفتم به یه جنگل معروف که اگه اشتباه نکنم اسمش سونگرین بود برم ....!
( پرش زمانی )
رسیدم به جنگل .. یه صندلی گذاشتم و نشستم که صدای ضربه شنیدم ...
رفتم سمنی که صدا بیشتر میومد که
اون دخترو دیدم ( یوکی )
داشت تمرینات رزمی می کرد....
بدون اینکه سرشو برگردونه گفت ....
~ خماری ~
۴.۴k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.