تو اتوبوس نشستم بغل دست یه آقایی تلفنش زنگ خورد و جواب د

تو اتوبوس نشستم بغل دست یه آقایی. تلفنش زنگ خورد و جواب داد: سلام عزیز دلم! سلام همه کس و کارم! سلام زندگی‌م! قربونت برم دخترم... بعدش هم دخترش گوشی رو داد به مادر و باز هم همون مهربانی در کلام.

چقدر کیف کردم از این رابطه‌ی پدر دختری. دیدم پدری که این‌همه مهربانی بی سانسورخرج دخترش می‌کنه مگه می‌شه پیش خدا مقرب نباشه؟ دختری که این‌همه مهر از پدر می‌گیره مگه ممکنه چهار روز دیگه دست به دامن غریبه‌ها بشه برای جلب محبت؟

توی جامعه که با هم مهربان نیستیم و مشغول خراش دادن دل‌های هم هستیم، اقلاً تو خانواده به هم محبت کنیم. همین شاید تمرینی بشه برای مهربان بودن با دیگران❤ ️❤ ️.
دیدگاه ها (۱)

🔺 بشقاب خاطرات شما کدومه؟#نوستالژی

ماره میره تو حموم زنانه. زنها از ترس جیغ میکشن.!ماره می گه :...

پارت۱ [دیوانه وار عاشق]ات: سلام من ات هستم ۱۸ سالمه و تو ک...

( گناهکار ) ۱۱۲ part روی صندلی جلوی میز آرایش نشسته، با تعجب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط