تا تو را داشته باشم به خدا رو زده ام

تا تو را داشته باشم، به خدا رو زده ام
سرمه بر چشم سیه، شانه به گیسو زده ام

یوسف من تویی؛ من آن زن مصری که ز شوق
لحظه ی دیدنت انگشت به چاقو زده ام

با تو از موج نگاهت به لب ساحل عشق
تا که غرقم نکنی،یکسره پارو زده ام

مومن یاد تو ام، کافر عشق دگران
که سر قبله ی تو خم شده زانو زده ام

تا دلت را ببرم رفته ام هرراه که بود
دست بر شعبده و، جمبل و جادو زده ام

گاه از شادی و غم،گر که سرودم شعری
تویی منظور؛ فقط حرف دوپهلو زده ام .......... .
دیدگاه ها (۱)

تو که رفتی من نیز، رفتم اما نه یکبار کم کم ،رفتم ،یکبار از خ...

هیچ کس با من نیستمانده ام تا به چه اندیشه کنم!مانده ام در قف...

هر نفس فریادیستکه در این خانه تو را می خواندتو که دنیای تمام...

با ارزشترین گنجینه های روی زمین انسان هایی هستندکه وقتی با ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط