محرم و صفر فصل تبلیغ دین یا اضافه کاری مبلغین؟ (متن خوانده شود)
آقایان مبلیغین از این دو ماه محرم و صفر که گوشها تیزتر و دلها آمادهتر بود چگونه استفاده کردید؟
مطمئناً بنده نمیخواهم همهٔ مبلغین را با یک چوب برانم. قضاوت اینکه این نوع رفتار چقدر شایع هست را هم به خود شما وامیگذارم.
اما مُبلغی که بلافاصله بعد از سخنرانی به سرعت برمیدارد و میرود تا به مراسم بعدیاش برسد و هرچه دلش خواست از زبان دین بگوید و مردم هم حد اکثر کارشان این باشد که ساکت بنشینند و حرفهایش را گوش و قبول کنند، اگر هدفش تبلیغ دین بود باید مینشست و به سوالاتی که در ذهن مردم از سخنرانیاش به وجود آمده بود پاسخ میداد. پاسخ میداد که چرا به مسائل روز نپرداخته، پاسخ میداد که چرا در مثال زدن گزینشی عمل کرده، چرا بعضی از واقعیات را دیده و بعضی را نه و حتی چرا بعضی از آیات قرآن را دیده و بعضی را نه...
البته اگر خوابهای فلانی و کشف و شهودهای بهمانی فرصت بدهند که بر سر منابر از قرآن هم حرفی زده شود!
باید مینشست ذهنهای پرسشگر را، جوانان را، مردم را اقناع میکرد و یا حد اقل تأثیری بر آنها میگذاشت نه با سرعت نور بعد سخنرانیاش از مسجد بیرون بجهد!
حال که اینگونه است باید اذعان داشت که این حرکت جوانان که هنگام سخنرانی بیرون مسجد میمانند و بعد از سخنرانی میآیند برای مراسم _برعکس چیزی که در نوجوانی فکر میکردم_ بسیار حرکت جالب و درستی است چرا که ذهن جوان فعال است و حرفهایی را که میشنود تجزیه و تحلیل میکند، و هر چیزی را به راحتی قبول نمیکند و از مسائلی که نمیفهمد یا قبول ندارد سؤال میپرسد. وقتی تو مجالی برای پرسش نمیدهی و هر چه دلت بخواهد میگویی و میروی چه انتظاری از جوانان داری؟ چه انتظاری داری که ذهنها حرفهای تو را قبول کنند؟
البته شاید کسانی برای ثواب یا به احترام صاحب مجلس بنشینند و گوش کنند اما برادر اینگونه دین تبلیغ نمیشود.
اما شاید هم من اشتباه میکنم و شما برای شنواندن حرف دین بالای منبر نمیروید و هدفتان چیز دیگری است...
مطمئناً بنده نمیخواهم همهٔ مبلغین را با یک چوب برانم. قضاوت اینکه این نوع رفتار چقدر شایع هست را هم به خود شما وامیگذارم.
اما مُبلغی که بلافاصله بعد از سخنرانی به سرعت برمیدارد و میرود تا به مراسم بعدیاش برسد و هرچه دلش خواست از زبان دین بگوید و مردم هم حد اکثر کارشان این باشد که ساکت بنشینند و حرفهایش را گوش و قبول کنند، اگر هدفش تبلیغ دین بود باید مینشست و به سوالاتی که در ذهن مردم از سخنرانیاش به وجود آمده بود پاسخ میداد. پاسخ میداد که چرا به مسائل روز نپرداخته، پاسخ میداد که چرا در مثال زدن گزینشی عمل کرده، چرا بعضی از واقعیات را دیده و بعضی را نه و حتی چرا بعضی از آیات قرآن را دیده و بعضی را نه...
البته اگر خوابهای فلانی و کشف و شهودهای بهمانی فرصت بدهند که بر سر منابر از قرآن هم حرفی زده شود!
باید مینشست ذهنهای پرسشگر را، جوانان را، مردم را اقناع میکرد و یا حد اقل تأثیری بر آنها میگذاشت نه با سرعت نور بعد سخنرانیاش از مسجد بیرون بجهد!
حال که اینگونه است باید اذعان داشت که این حرکت جوانان که هنگام سخنرانی بیرون مسجد میمانند و بعد از سخنرانی میآیند برای مراسم _برعکس چیزی که در نوجوانی فکر میکردم_ بسیار حرکت جالب و درستی است چرا که ذهن جوان فعال است و حرفهایی را که میشنود تجزیه و تحلیل میکند، و هر چیزی را به راحتی قبول نمیکند و از مسائلی که نمیفهمد یا قبول ندارد سؤال میپرسد. وقتی تو مجالی برای پرسش نمیدهی و هر چه دلت بخواهد میگویی و میروی چه انتظاری از جوانان داری؟ چه انتظاری داری که ذهنها حرفهای تو را قبول کنند؟
البته شاید کسانی برای ثواب یا به احترام صاحب مجلس بنشینند و گوش کنند اما برادر اینگونه دین تبلیغ نمیشود.
اما شاید هم من اشتباه میکنم و شما برای شنواندن حرف دین بالای منبر نمیروید و هدفتان چیز دیگری است...
۲.۶k
۱۵ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.