گفتم: «بِدَوم تا تو همه فاصله ها را»
گفتم: «بِدَوم تا تو همه فاصله ها را»
تا زودتر از واقـعـه گویم گِـلـه هـا را
چون آینه پیشِ تو نشستم ڪه ببینی
در مـن اثـرِ سـخـت تریـن زلزلـه هـا را
پُر نقش تر از فرشِ دلم بافته ای نیست
از بس ڪه گره زد به گره حوصله ها را
ما تلخیِ نه گفتن مـان را ڪه چـشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله ها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یڪ بارِ دگر پر زدن چلچله ها را
یڪ بار هم ای عشقِ من از عقل میندیش
بگـذار ڪه دل حـل بڪند مـسـئـله هـا را
#محمد_علی_بهمنی
تا زودتر از واقـعـه گویم گِـلـه هـا را
چون آینه پیشِ تو نشستم ڪه ببینی
در مـن اثـرِ سـخـت تریـن زلزلـه هـا را
پُر نقش تر از فرشِ دلم بافته ای نیست
از بس ڪه گره زد به گره حوصله ها را
ما تلخیِ نه گفتن مـان را ڪه چـشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله ها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یڪ بارِ دگر پر زدن چلچله ها را
یڪ بار هم ای عشقِ من از عقل میندیش
بگـذار ڪه دل حـل بڪند مـسـئـله هـا را
#محمد_علی_بهمنی
۲.۳k
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.