عشق یا نفرت
پارت ۵
سلام برگشتم
دامیان : خواهش میکنم به کسی نگو حتی خانوادم هم نمیدونن
آنیا :آنیا قول میده به هیچکس نمیگه
ذهن آنیا:یعنی آنیا هم باید بهش بگه که قدرت داره
ذهن دامیان : یعنی باید ذهنش رو پاک کنم نه اون که گفت به هیچکس نمیگه اگر به کسی گفت هم آنیا و اون کسی که بهش گفته رو ذهنش رو پاک میکنم ولی چرا دارم بهش رحم میکنم آی قلبم چرا داره تند تند میزنه ولی اون گناه داره وای داره قلبم حالش بهتر میشه
آنیا ذهن دامیان رو خوند و خون دماغ شد
دامیانم بدون اینکه فکر کنه رفت دکتر خبر کرد دکترم خون دماغ رو بند اُورد
از زبان بکی و نوچه های دامیان
بکی :نقشه چادرمون رو بده امیل
امیل: نقشه ی چادرمون رو بده اوین
اوین:باشه الان میدم
اوین : وای نه جیبم سوراخه حتما افتاده
امیل : خدا بگم چیکارت نکنه اوین
بکی ؛ بدبخت شدیم رفت باید تا شب منتظر معلما بمونیم تا مارو پیدا کنن حداقل خوبیش اینه که از دوربینی که گذاشتیم تو چادر آنیا و دامیان رو تماشا کنیم😏
اویل و امیل :پیش به سوی کفتر های عاشق
بکی : دقیقا( خنده ی شیطانی)
خیلی خیلی ببخشید که این پارت کم بود😭
دیگه مخم کار نمیکنه😅
سلام برگشتم
دامیان : خواهش میکنم به کسی نگو حتی خانوادم هم نمیدونن
آنیا :آنیا قول میده به هیچکس نمیگه
ذهن آنیا:یعنی آنیا هم باید بهش بگه که قدرت داره
ذهن دامیان : یعنی باید ذهنش رو پاک کنم نه اون که گفت به هیچکس نمیگه اگر به کسی گفت هم آنیا و اون کسی که بهش گفته رو ذهنش رو پاک میکنم ولی چرا دارم بهش رحم میکنم آی قلبم چرا داره تند تند میزنه ولی اون گناه داره وای داره قلبم حالش بهتر میشه
آنیا ذهن دامیان رو خوند و خون دماغ شد
دامیانم بدون اینکه فکر کنه رفت دکتر خبر کرد دکترم خون دماغ رو بند اُورد
از زبان بکی و نوچه های دامیان
بکی :نقشه چادرمون رو بده امیل
امیل: نقشه ی چادرمون رو بده اوین
اوین:باشه الان میدم
اوین : وای نه جیبم سوراخه حتما افتاده
امیل : خدا بگم چیکارت نکنه اوین
بکی ؛ بدبخت شدیم رفت باید تا شب منتظر معلما بمونیم تا مارو پیدا کنن حداقل خوبیش اینه که از دوربینی که گذاشتیم تو چادر آنیا و دامیان رو تماشا کنیم😏
اویل و امیل :پیش به سوی کفتر های عاشق
بکی : دقیقا( خنده ی شیطانی)
خیلی خیلی ببخشید که این پارت کم بود😭
دیگه مخم کار نمیکنه😅
- ۶.۸k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط