فیک اعتراف کن پارت چهارم 🔥
فیک اعتراف کن پارت چهارم 🔥
گفتم که قبل از رفتنم بزارم 🙃🤎
#جیهوپ
اشکام رو پاک کردم .گردنبند رو پوشیدم.
رفتم سمت در و ازش بیرون رفتم .
کفشام رو پوشیدم .
از در رفتم بیرون
و تو کوچه قدم میزدم .صرای قدمی رو پشت سرم شنیدم .برگشتم ولی کسی نبود!
(جن و روحی چیزی میزی نباشه؟)
به راه رفتنم ادامه دادم به همون میانبر خالی از سکنه رسیدم تا رفتم داخلش یه دستمال روی صورتم قرار گرفت.
تو فیلما میدیدم طرف میره اینارو میزاره رو بینی طرف بعد اون بیهوش میشه
نفس نکشیدم تا بیهوشنشم .😅(زرنگ تر از تو نداریم تو نگاه اول فهمید ) که البته نشد و بیهوش شدم(حرفمو پس میگیرم😐😑)
#مین یونگی
مثل فرشته رو تخت خوابیده بود .
لبخندی زدم .
البته فرشته ی اسب ...
تا این فکر از ذهنم گذشت خنده بلندی کردم 😂😂
با خنده من با چشم نیمه باز گفت ۵ دقیقه دیگه😐
بالاخره بیدار شد .
_یااا جیهوپ شی ...بلند شو ....
هیچ تکونی نخورد.
_خودت خواستی
_برو برو میخوام بخوابم ۵ دقیقه دیگه .
_خودت خواستیااااا.... یاااا نخواب
باشه خیلی خب .
آب روی میز کناری روبرداشتم و ....
نظر ندین ایندفعه دیگه میرم والسلام 😐
گفتم که قبل از رفتنم بزارم 🙃🤎
#جیهوپ
اشکام رو پاک کردم .گردنبند رو پوشیدم.
رفتم سمت در و ازش بیرون رفتم .
کفشام رو پوشیدم .
از در رفتم بیرون
و تو کوچه قدم میزدم .صرای قدمی رو پشت سرم شنیدم .برگشتم ولی کسی نبود!
(جن و روحی چیزی میزی نباشه؟)
به راه رفتنم ادامه دادم به همون میانبر خالی از سکنه رسیدم تا رفتم داخلش یه دستمال روی صورتم قرار گرفت.
تو فیلما میدیدم طرف میره اینارو میزاره رو بینی طرف بعد اون بیهوش میشه
نفس نکشیدم تا بیهوشنشم .😅(زرنگ تر از تو نداریم تو نگاه اول فهمید ) که البته نشد و بیهوش شدم(حرفمو پس میگیرم😐😑)
#مین یونگی
مثل فرشته رو تخت خوابیده بود .
لبخندی زدم .
البته فرشته ی اسب ...
تا این فکر از ذهنم گذشت خنده بلندی کردم 😂😂
با خنده من با چشم نیمه باز گفت ۵ دقیقه دیگه😐
بالاخره بیدار شد .
_یااا جیهوپ شی ...بلند شو ....
هیچ تکونی نخورد.
_خودت خواستی
_برو برو میخوام بخوابم ۵ دقیقه دیگه .
_خودت خواستیااااا.... یاااا نخواب
باشه خیلی خب .
آب روی میز کناری روبرداشتم و ....
نظر ندین ایندفعه دیگه میرم والسلام 😐
۴.۹k
۱۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.