صبر کن. هیچی نگو. یعنی حالا نگو. بگذار زمان بگذره. فقط بب
صبر کن. هیچی نگو. یعنی حالا نگو. بگذار زمان بگذره. فقط ببین. بی تابی رو درک کن. خوب نگاه کردن رو یاد بگیر، شنیدن. حرف زدن و گاهی سکوت... دیوانگی رو زندگی کن. بگذار تعلیق تو رو به بازی بگیره. پا بده به فکر های کوچیک و بزرگی که جمع میشن توی سرت موقع خواب. دل بده به بغض های دم غروب. خودت رو رها کن تو شلوغی خیابون ها.
صبر کن. هنوز مونده تا پاییز. بذار پیش چشم هات زرد بشن. نارنجی. قرمز. بگذار هوا دزد بشه. پر سوز با آفتاب گرم. عطسه کن. سر درد های شروع فصل رو به جون بخر. بوی غریب ِ مهرماه رو نفس بکش. صبر کن تا غروب هاش دیوونت کنه. نوبت ابر ها هم می رسه. صبح هایی که انگار توی کوچیک ترین تُنگ دنیا نشستی و نگاه می کنی.
شب ها به صدای رعد و برق و باد گوش کن. بی خوابی رو تو آغوشت محکم بگیر. دلت رو بسپر به نور ِ بعد از ظهر پاییز که یک وری روی زمین دراز میکشه، تا تنگ شه.
صبر کن تا بارون... بذار زمین خوب خیس شه و حلزون ها از دل خاک بزنن بیرون. بذار از موهای کوتاهت آب بچکه، یا صداش رو گوش کن. خودتو بسپر به صداش. خیس شو تو رویا از نم نم بارون....
حالا منتظر چی هستی؟ صبر نکن. حرف بزن. نگذار زمان بگذره... فقط حرف بزن.
صبر کن. هنوز مونده تا پاییز. بذار پیش چشم هات زرد بشن. نارنجی. قرمز. بگذار هوا دزد بشه. پر سوز با آفتاب گرم. عطسه کن. سر درد های شروع فصل رو به جون بخر. بوی غریب ِ مهرماه رو نفس بکش. صبر کن تا غروب هاش دیوونت کنه. نوبت ابر ها هم می رسه. صبح هایی که انگار توی کوچیک ترین تُنگ دنیا نشستی و نگاه می کنی.
شب ها به صدای رعد و برق و باد گوش کن. بی خوابی رو تو آغوشت محکم بگیر. دلت رو بسپر به نور ِ بعد از ظهر پاییز که یک وری روی زمین دراز میکشه، تا تنگ شه.
صبر کن تا بارون... بذار زمین خوب خیس شه و حلزون ها از دل خاک بزنن بیرون. بذار از موهای کوتاهت آب بچکه، یا صداش رو گوش کن. خودتو بسپر به صداش. خیس شو تو رویا از نم نم بارون....
حالا منتظر چی هستی؟ صبر نکن. حرف بزن. نگذار زمان بگذره... فقط حرف بزن.
۱۴.۳k
۱۰ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.