دیشب برگشت

دیـشـب بـرگشـت :)
رو بــہ روم ایـسـتاد
خـندید
خـندیدم
سیـگارشــو بـرداش
اخـم کردم
نگام کـرد
لـبـخند زدم
نبایـد میفهـمید :)
شـنیدم میـکشے
سرد شـد بدنـم
باز لبـخند :)
درسـتـہ؟
خندیـدم
عصبے شـد
سیـگارو گذاشتـم لاے انـگشـتام
باز خندیدم :)
فنـدکـ
اولـین پُکـ
اخم کرد
دختر کـہ سـیگار نـمیکشہ!
خندیـدم :) بـلند :)
عصبے تر شد
نکـش!
سیـگارو گرفت
مچ دستم :)
اخماش بیشتـر شد
ایـن چیـہ؟
آروم گفـتم
_جاے رفـتنـت
الآن کـہ ایـنجام!
خنـده :)
نـخند عصبے میـشم
نـگاش کردم
خُب دوسِت نداشتم کـہ رفتم!
باز نگاه
حرف بزن! سکوت نکن!
_خوشحال بودے پیـشش؟
دوسـم نداشت...رفت
_دروغاشو دوس داشتے؟
آره خیـلے...
_چـرا برگشتـے؟
راضیش میکنے برگرده؟
_باشـہ :)
#ـهانیهـ
دیدگاه ها (۳)

+ آهَنگ گوش میدی؟- عاره+ میشه بشنوم چیه؟ عاخه میگَن عادَمارو...

دِݪَمـ دِݪِٺـ شِڪَسٺِہـ¿؟¿؟¿عـــــ←♥→ــــارهـــ(':

خَندہـ ہآٺو دیدمـ رو یہـ صورٺ دیگہ دِݪمـ ݪرزیدـ گفٺـ نمیآدݜـ...

حآݪیٺــــ ـݧے ـدِݪٺنگے وُ ـاََََََََََصنـ ـحآݪیٺــــ ـنے و ـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط