part2
#part2
*۱۰ سال بعد
*دبیرستان UA*
آیزاوا:دانش آموز جدیدی بهمون اضافه میشه. خودتو معرفی کن.
:ات هستم. دانش آموز انتقالی دبیرستان شیکستو
(کوسه ات اینه به هرچی دست بزنه یعنی تا چهار تا انگشتش به اون چیز بخوره تحت کنترل ات در میاد. ولی انسان ها و حیوانات نه)
ات رو یه عالمه سنگریزه که تو هوا معلق شده بودن نشست.
ات:سنسه.. صندلی من کجاست؟
صدای پچ پچ بچه ها شنیده میشد
-شبیه باکوگو نیست؟
/اره دقیقا ادمو یاد باکوگو میندازه
_موهاش همون رنگه ولی صافه
ات به اطراف نگاه کرد
ات:جایی نیس؟
آشیدو:میتونی بیای کنار من! یه جا خالیه!
ات:باش انگار چاره ای ندار-
که نگاهش به دونفر آشنا که با تعجب بهش خیره شده بودن جلب شد.
ات:ها..؟ ایزوکو؟ کاتسوکی؟
دکو:هاااا؟ اااتتتتت؟؟؟؟
کاتسوکی: ات؟
کریشیما:ها؟ همو میشناسین؟ باکوگو چرا ظاهرش یکم مثل توعه! تو یه خاهر داری؟
باکوگو:نه
ات:نه من خواهرش نیستم
*زنگ میخوره
ات:گشنمه! اول باید یچیزی بخورم
دکو:وایستا وایستا منم بیام باید حرف بزنیم بعد ده سال تازه پیدات شده!
ات: اتفاقای خوبی نیوفتاده ولی باشه کاتسو تو نمیای؟
کاچان:منو اونجور مسخره صدا نکن
ایدا:میدوریا_کون صبر کن ما هم بیایم
اوراراکا:آره آره وایستا ماهم بیایم
کریشیما:منم میام!
*در سالن غذا خوری
اوراراکا:خب دکو_کون ات چان رپ میشناسی؟
ات:*جدی* بهش گفتی دکو؟
دکو:نه نه ات اونجور که فکر میکنی نیست خودم گف-
ات: تو!! نباید بزاری بخت زور بگن!!
دکو:نه نه اوراراکا سان از دوستامه بهم زور نمیگه! فقط اینکه به یه دلایلی بهم میگه دکو!
ات:وایستا! اصلا تو چجوری UA قبول شدی؟!
دکو:*یه چرتی سر هم کردن*
ات:که اینطور..
کریشیما:وایستا وایستا از اول توضیح بده. چرا قیافه تو و باکوگو شکل همه از کجا همو میشناسین
ات:ببین.. از بچگی همسایه هم بودیم حله؟
دکو:حالا که بحثش شد چرا بی خبر رفتی
ات: من.. خب من.. درواقع دیگه.. هیچکس رو جز مامان بزرگ و بابابزرگ ندارم..
کاچان:منظورت چیه!!!!!
ات:همشون مردن..
کاچان:*شوک*
دکو:*اشک تو چشماش جمع میشه* یعنی کای هم..
یه قطره اشک از گوشه چشم ات سر میخوره.
دکو:...
کریشیما:مطمعن نیستم وقت خوبی برای پرسیدنش باشه ولی چرا تو و باکوگو قیافتون شبیه همه
ات: چون -
اینم پارت ژدید😔✨
*۱۰ سال بعد
*دبیرستان UA*
آیزاوا:دانش آموز جدیدی بهمون اضافه میشه. خودتو معرفی کن.
:ات هستم. دانش آموز انتقالی دبیرستان شیکستو
(کوسه ات اینه به هرچی دست بزنه یعنی تا چهار تا انگشتش به اون چیز بخوره تحت کنترل ات در میاد. ولی انسان ها و حیوانات نه)
ات رو یه عالمه سنگریزه که تو هوا معلق شده بودن نشست.
ات:سنسه.. صندلی من کجاست؟
صدای پچ پچ بچه ها شنیده میشد
-شبیه باکوگو نیست؟
/اره دقیقا ادمو یاد باکوگو میندازه
_موهاش همون رنگه ولی صافه
ات به اطراف نگاه کرد
ات:جایی نیس؟
آشیدو:میتونی بیای کنار من! یه جا خالیه!
ات:باش انگار چاره ای ندار-
که نگاهش به دونفر آشنا که با تعجب بهش خیره شده بودن جلب شد.
ات:ها..؟ ایزوکو؟ کاتسوکی؟
دکو:هاااا؟ اااتتتتت؟؟؟؟
کاتسوکی: ات؟
کریشیما:ها؟ همو میشناسین؟ باکوگو چرا ظاهرش یکم مثل توعه! تو یه خاهر داری؟
باکوگو:نه
ات:نه من خواهرش نیستم
*زنگ میخوره
ات:گشنمه! اول باید یچیزی بخورم
دکو:وایستا وایستا منم بیام باید حرف بزنیم بعد ده سال تازه پیدات شده!
ات: اتفاقای خوبی نیوفتاده ولی باشه کاتسو تو نمیای؟
کاچان:منو اونجور مسخره صدا نکن
ایدا:میدوریا_کون صبر کن ما هم بیایم
اوراراکا:آره آره وایستا ماهم بیایم
کریشیما:منم میام!
*در سالن غذا خوری
اوراراکا:خب دکو_کون ات چان رپ میشناسی؟
ات:*جدی* بهش گفتی دکو؟
دکو:نه نه ات اونجور که فکر میکنی نیست خودم گف-
ات: تو!! نباید بزاری بخت زور بگن!!
دکو:نه نه اوراراکا سان از دوستامه بهم زور نمیگه! فقط اینکه به یه دلایلی بهم میگه دکو!
ات:وایستا! اصلا تو چجوری UA قبول شدی؟!
دکو:*یه چرتی سر هم کردن*
ات:که اینطور..
کریشیما:وایستا وایستا از اول توضیح بده. چرا قیافه تو و باکوگو شکل همه از کجا همو میشناسین
ات:ببین.. از بچگی همسایه هم بودیم حله؟
دکو:حالا که بحثش شد چرا بی خبر رفتی
ات: من.. خب من.. درواقع دیگه.. هیچکس رو جز مامان بزرگ و بابابزرگ ندارم..
کاچان:منظورت چیه!!!!!
ات:همشون مردن..
کاچان:*شوک*
دکو:*اشک تو چشماش جمع میشه* یعنی کای هم..
یه قطره اشک از گوشه چشم ات سر میخوره.
دکو:...
کریشیما:مطمعن نیستم وقت خوبی برای پرسیدنش باشه ولی چرا تو و باکوگو قیافتون شبیه همه
ات: چون -
اینم پارت ژدید😔✨
۴.۸k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.