گر زبانم را نمی فهمی نگاهم را بفهم
گـر زبانم را نمی فهمی نگاهم را بفهم
آهِ سرد و اشکِ چشم بی گناهم را بفهم
بی تو بالا می رود شبها صدای هق هقم
بغض ها و گـریه ی هنگام آهم را بفهم
روزگار سرد و تاریکی یقیناً پیش روست
سرگذشت روزهای سال و ماهم را بفهم
با نگاه پر سکوتم با تـو می گویم سخن
معنی نا گفته هـای در نگاهم را بفـهم
کفشها هم اندکی پای مـرا یاری نکـرد
قصه هـای نارفیقِ نیمه راهـم را بفـهم
آسمانِ دیـدگـانم ای عسل بارانی است
با نگاهت لحظه ای حـالِ تباهم را بفـهم
آهِ سرد و اشکِ چشم بی گناهم را بفهم
بی تو بالا می رود شبها صدای هق هقم
بغض ها و گـریه ی هنگام آهم را بفهم
روزگار سرد و تاریکی یقیناً پیش روست
سرگذشت روزهای سال و ماهم را بفهم
با نگاه پر سکوتم با تـو می گویم سخن
معنی نا گفته هـای در نگاهم را بفـهم
کفشها هم اندکی پای مـرا یاری نکـرد
قصه هـای نارفیقِ نیمه راهـم را بفـهم
آسمانِ دیـدگـانم ای عسل بارانی است
با نگاهت لحظه ای حـالِ تباهم را بفـهم
- ۱.۶k
- ۰۹ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط