هرچه کردم به خودم کردم و وجدان خودم

هرچه کردم به خودم کردم و وجدان ِخودم

پسر نوحم و قربانی طوفان خودم

تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند

آنچنانم که شدم دست به دامان خودم

موی تو ریخته بر شانه ی تو ٬ امّــا من

شانه ام ریخته بر موی پریشان ِ خودم!

از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست

می روم سر بگذارم به بیابان خودم

آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است

اخـــوانــم که رسیدم به زمستان خودم

تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات

من گرفتار خودم هستم و زندان خودم

×

شب میلاد من ِ بی کس و کار است ولی

باید امشب بروم شام غریبان خودم... #یاسر_قنبرلو
دیدگاه ها (۲)

ازش پرسیدم: این زخما کی خوب میشن؟گفت: نخواه که خوب بشن، بخوا...

عشق یعنی چی؟ یعنی تپش بی دلیل قلب؟ یعنی نگاهی که روز اجزای ص...

دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باشسرگرم خودت عاشق احوال خودت ب...

بدین افسونگری وحشی نگاهیمزن بر چهره رنگ بی گناهیشرابی تو شرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط