۲۳
اسلاید ۲ و ۳ استایل هاشون برای قرار ۱۲ شب، ،
ات دست جولی و گرفت تا بتونه تعادلشو حفظ کنه ، جولی برگشت و دستای لرزون ات و با نگرانی گرفت
جولی؛ نگران نباش دختر، اتفاقی نمیوفته ، برو ..
ات دستای یخ زدشو به دستگیره در گرفت و اروم داد پایین ، چشماش و محکم رو هم فشار میداد تا جلوی سرازیر شدن اشکاشو بگیره ، میدونست کل ادمای اینجا از جونگکوک خیلی خیلی میترسن ، دستشو گرفت روی دهنشو و یه نفس عمیق کشید و دستگیره و کشید پایین و درو با ارومی باز کرد ، سعی کرد تعادلشو حفظ کنه و اروم باشه .. درو بست ، هنوز سرشو بالا نیوورده بود بالا ، اروم سرش اومد بالا ، دید جونگکوک روبه روی پنجره تمام شیشه ای اون اتاق بزرگ وایستاده بود و دستش الکل بود ، یه قورت از الکل خورد و برگشت سمت ات و دستاش و تو جیب شلوارش کرد و لباشو غنچه کرد و با چشاش از سر تا پای ات و نشون و گرفت ، همونطور که داشت به ات نگاه میکرد و دستاش تو جیبش بود قدم هاشو سمت ات برد ، ات تپش قلبش هرلحظه بالاتر میرفت ، چشماش به زمین دوخته شده بودن بدون پلک زدن ، حس کرد اگر جونگکوک یکم دیگه نزدیک بشه صدای قلبشو بشنوه و ات سکترو بزنه ، اون جذبه و سنگینی مردی که داشت نزدیکش میشد زیادی ات و عذاب میداد ، ات سرشو پایین تر کرده بود و موهای لخته مشکیش رو سرش ریخته بودند و زاویه های نیم رخه صورتشو پوشونده بودن ، جونگکوک انقدر نزدیک ات شد ، قصد جونگکوک یه دور زدن دور اون دخترک بود اما وقتی شونه به شونش رسید مکث کرد ، ات تو دلش انگار با تبر میزدن و انقدر استرس داشت که دستاش از عرق خیس بودن و کل بدنش بی حس ، دستای مردی و حس کرد که نزدیکش میشه ، جونگکوک با دو انگشتش موهای زاویه رخ ات و داد عقب تا اونو بهتر ببینه ، ات با این کار یهو چشاش روهم فشرده شدن و حس کرد تعادلشو از دست داره میده ، جونگکوک زود تر فهمید و دستش و دور کمر ظریف دخترک حلقه کرد و چسبوند به خودش ، کمر ات حالا سیسپکس (نمیدونم درست نوشتم یا نه🗿) های جونگکوک و حس میکرد ، ات که از پشت چسبیده به جونگکوک بود جونگکوک سرشو اورد در گوش ات و با صدای بم و ارومی زمزمه کرد : بدن زیبایی داری !
ات با این حرف به خودش اومد و بدنش لرزید و سریع دست جونگکوک و از کمرش جدا کرد و ازش فاصله گرفت و شوک شده وایستاد ، این اتفاقات ؟ نباید میوفتاد اونم برای جونگکوکی که بدن و دختری به این خوشگلی و ظریفی نصیبش شده و کنترل کردنش سخته !
” بشین رو مبل !.
....
ات دست جولی و گرفت تا بتونه تعادلشو حفظ کنه ، جولی برگشت و دستای لرزون ات و با نگرانی گرفت
جولی؛ نگران نباش دختر، اتفاقی نمیوفته ، برو ..
ات دستای یخ زدشو به دستگیره در گرفت و اروم داد پایین ، چشماش و محکم رو هم فشار میداد تا جلوی سرازیر شدن اشکاشو بگیره ، میدونست کل ادمای اینجا از جونگکوک خیلی خیلی میترسن ، دستشو گرفت روی دهنشو و یه نفس عمیق کشید و دستگیره و کشید پایین و درو با ارومی باز کرد ، سعی کرد تعادلشو حفظ کنه و اروم باشه .. درو بست ، هنوز سرشو بالا نیوورده بود بالا ، اروم سرش اومد بالا ، دید جونگکوک روبه روی پنجره تمام شیشه ای اون اتاق بزرگ وایستاده بود و دستش الکل بود ، یه قورت از الکل خورد و برگشت سمت ات و دستاش و تو جیب شلوارش کرد و لباشو غنچه کرد و با چشاش از سر تا پای ات و نشون و گرفت ، همونطور که داشت به ات نگاه میکرد و دستاش تو جیبش بود قدم هاشو سمت ات برد ، ات تپش قلبش هرلحظه بالاتر میرفت ، چشماش به زمین دوخته شده بودن بدون پلک زدن ، حس کرد اگر جونگکوک یکم دیگه نزدیک بشه صدای قلبشو بشنوه و ات سکترو بزنه ، اون جذبه و سنگینی مردی که داشت نزدیکش میشد زیادی ات و عذاب میداد ، ات سرشو پایین تر کرده بود و موهای لخته مشکیش رو سرش ریخته بودند و زاویه های نیم رخه صورتشو پوشونده بودن ، جونگکوک انقدر نزدیک ات شد ، قصد جونگکوک یه دور زدن دور اون دخترک بود اما وقتی شونه به شونش رسید مکث کرد ، ات تو دلش انگار با تبر میزدن و انقدر استرس داشت که دستاش از عرق خیس بودن و کل بدنش بی حس ، دستای مردی و حس کرد که نزدیکش میشه ، جونگکوک با دو انگشتش موهای زاویه رخ ات و داد عقب تا اونو بهتر ببینه ، ات با این کار یهو چشاش روهم فشرده شدن و حس کرد تعادلشو از دست داره میده ، جونگکوک زود تر فهمید و دستش و دور کمر ظریف دخترک حلقه کرد و چسبوند به خودش ، کمر ات حالا سیسپکس (نمیدونم درست نوشتم یا نه🗿) های جونگکوک و حس میکرد ، ات که از پشت چسبیده به جونگکوک بود جونگکوک سرشو اورد در گوش ات و با صدای بم و ارومی زمزمه کرد : بدن زیبایی داری !
ات با این حرف به خودش اومد و بدنش لرزید و سریع دست جونگکوک و از کمرش جدا کرد و ازش فاصله گرفت و شوک شده وایستاد ، این اتفاقات ؟ نباید میوفتاد اونم برای جونگکوکی که بدن و دختری به این خوشگلی و ظریفی نصیبش شده و کنترل کردنش سخته !
” بشین رو مبل !.
....
۸.۷k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.