اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است

تا این غرل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است

#محمد_علی_بهمنی
دیدگاه ها (۱۳)

و چشم های تو همان کافه ی دنجی استکه قهوه هایش حرف ندارد...(ی...

چشمانش قهوه ای بود و به حق فهمیده امقهوه از سیگار و قلیان اع...

غم عشق تو به جان است و نگویم به کسیکه در این بادیه غمزده، غم...

سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرتعاقل تر از آنیم که دیوانه نب...

عزیزدلم! دلگیر نباش... آدم ها مختلف اند. هرکدام سبک خودشان ر...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط