یه وقتایی میشینم فکر میکنم میگم چرا اینجوری شد؟من که همیش
یه وقتایی میشینم فکر میکنم میگم چرا اینجوری شد؟من که همیشه دوستشون داشتم، منکه همیشه با تمومم قلبم میخواستمشون،یه جاهایی بیشتر از خودم باهاشون رفیق بودم،اما اونا اینجوری نبودن من تک تک لحظه هامو کنارشون بودم، تو شادی هاشون، تو غم هاشون، تو لحظه های که هیچ کسیو نداشتن، تمومه وقتایی که میتونستم و نمیتونستم کنارشون بودم، ولی وقتی خودم تنها بودم نه وسط هفته بودن، نه روز تولدم، نه تو پاییز، نه زمستون، نه روزای قشنگم،نه روزای خاکستریم نه روزای که روز و شب اش برام یه شکل بود.. میدونی همشو خودم تنهایی کنار خودم بودم! پس اگه الان میبینی اونقدر قوی ام که راحت رها کنم، بدون که من تاریک ترین روزامو تنها بودم و وانمود کردم که خوبم...
پ.ن : شاید رفیقم راست میگفت...
هیچ کدوم اون قدری که دوستون داشتم دوسم نداشتید :) 💔
حرفای خوب🙂 :
https://harfeto.timefriend.net/16359104176232
پ.ن : شاید رفیقم راست میگفت...
هیچ کدوم اون قدری که دوستون داشتم دوسم نداشتید :) 💔
حرفای خوب🙂 :
https://harfeto.timefriend.net/16359104176232
۱۳.۷k
۲۷ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.