شعر طنز قوری مادر زنم افتاد از دستم شکست!
#شعر_طنز قوری مادر زنم افتاد از دستم شکست!
گفت ای بی دست و پا کارت به جز آزار نیست
گفتم اصلا من نفهمیدم چرا اینطور شد
گفت از بس پخمه ای؛ فهمیدنش دشوار نیست
گفتم این یک بار را از اشتباهم بگذرید
گفت حرفش را نزن زیرا همین یک بار نیست
گفتم از بازار عیناً مثل آن را می خرم
گفت این قوری قدیمی بود در بازار نیست
گفتم الان میروم باچسب می چسبانمش
گفت جایی از مخت معیوب و مشکل دار نیست؟
گفتم ازسرکار٘ رسما عذرخواهی می کنم
گفت آن هم جز تظاهر یا ادا اطوار نیست
گفتم ایرادی ندارد حکم بر عزلم دهید
گفت آخر دخترم خیلی ازت بیزار نیست
گفتم ازدستم نمیدانم چه کاری ساخته ست
گفت کشکت را بِسا؛ راحت تر از آن، کار نیست 😂😁
#طنز
گفت ای بی دست و پا کارت به جز آزار نیست
گفتم اصلا من نفهمیدم چرا اینطور شد
گفت از بس پخمه ای؛ فهمیدنش دشوار نیست
گفتم این یک بار را از اشتباهم بگذرید
گفت حرفش را نزن زیرا همین یک بار نیست
گفتم از بازار عیناً مثل آن را می خرم
گفت این قوری قدیمی بود در بازار نیست
گفتم الان میروم باچسب می چسبانمش
گفت جایی از مخت معیوب و مشکل دار نیست؟
گفتم ازسرکار٘ رسما عذرخواهی می کنم
گفت آن هم جز تظاهر یا ادا اطوار نیست
گفتم ایرادی ندارد حکم بر عزلم دهید
گفت آخر دخترم خیلی ازت بیزار نیست
گفتم ازدستم نمیدانم چه کاری ساخته ست
گفت کشکت را بِسا؛ راحت تر از آن، کار نیست 😂😁
#طنز
۲.۹k
۲۵ مرداد ۱۳۹۹