رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود

رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود
باعث رنجش زخم دل مولا نشود

سر سجاده دعا کرده حسن آهسته
بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود

ز دهان زن همسایه شنیده زینب
حال او بسکه وخیم است مداوا نشود

بشکند دست مغیره که به قنفذ میگفت
آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود

پسرش دید غم کوچه و غصب فدکش
به گمانم که دگر عقده ی او وا نشود

چه سرش آمده مرگش ز خدا می خواهد
گذرش کاش دگر سمت گذرها نشود

حال او زار و خراب است بمیرم ای وای
دیگر از بستر بیماری خود پا نشود

علی بهرامی نیا
دیدگاه ها (۲)

هر گاه به تو درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن پاسخ گوی و ه...

حضرت علی و حضرت فاطمه علیهماالسلام از پیامبر صلی الله علیه و...

همه خوبی ها با عقل شناخته می شوند و کسی که عقل ندارد، دین ند...

صلوات ، نشانه محبّت ، مؤ دّت و وفاداری به خاندان پیامبر گرام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط