🔹 چشم برزخی علامه حسن زاده آملی و رویت روح میرزا جواد اقا
🔹 چشم برزخی علامه حسن زاده آملی و رویت روح میرزا جواد اقا ملکی تبریزی
علامه حسن زاده آملی:
راقم این سطور پس از آن که از مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی آگاهی یافت ، تا مدت مدیدی می پنداشت که قبر آن جناب در نجف اشرف است ، تا این که در شبی از نیمه دوم رجب هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجری قمری در حدود سه ساعت از شب رفته ، با جناب آیه الله آقا سید حسین قاضی طباطبایی تبریزی برادرزاده مرحوم آقای حاج سید علی آقای قاضی سابق الذکر، در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد.
با جناب ایشان در اثنای راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی سخن به میان آوردم و سؤ ال از تربتشان کردم
فرمودند: قبر ایشان همین شیخان قم نزدیکی قبر مرحوم میرزای قمی صاحب قوانین است و لوح قبر دارد.
من به محض شنیدن این که لوح قبر دارد از ایشان نپرسیدم که در کدام سمت قبر میرزای قمی و چون با جناب آقای آسید حسین قاضی خداحافظی کردم شتابان به سوی شیخان قم رفتم که مبادا در را ببندند، رفتم به شیخان و بسیاری از الواح قبر را نگاه کردم که بعضی را تا حدی تشخیص دادم و بعضی را چون شب بود و برق های آن جا هم ضعیف بود تشخیص دادن بسیار دشوار بود؛ با خود گفتم حالا که شب است و تاریک است باشد تا فردا
داشتم از شیخان به در می آمدم ولی آهسته آهسته که باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصی ناشناس از درب شرقی شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوی من می آید تا به من رسیده گفت :
آقا قبر میرزا جواد آقای ملکی را می خواهید؟
و مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد و به سرعت به سوی درب غربی شیخان رهسپار شد که از قبرستان به در رود
من بی اختیار تکانی خوردم و مضطرب شدم و ایشان را بدین عبارت صدا زدم گفتم : آقا من که قبر ایشان را می خواستم اما شما از کجا می دانستید؟
آن شخص در همان حال که به سرعت به سوی درب غربی شیخان می رفت ، صورت خود را برگردانید و نیم رخ به سوی من نموده گفت : ما مشتری های خود را می شناسیم .
_______________
📚 هزار و یک کلمه
علامه حسن زاده ی آملی روحی فداه
علامه حسن زاده آملی:
راقم این سطور پس از آن که از مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی آگاهی یافت ، تا مدت مدیدی می پنداشت که قبر آن جناب در نجف اشرف است ، تا این که در شبی از نیمه دوم رجب هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجری قمری در حدود سه ساعت از شب رفته ، با جناب آیه الله آقا سید حسین قاضی طباطبایی تبریزی برادرزاده مرحوم آقای حاج سید علی آقای قاضی سابق الذکر، در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد.
با جناب ایشان در اثنای راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی سخن به میان آوردم و سؤ ال از تربتشان کردم
فرمودند: قبر ایشان همین شیخان قم نزدیکی قبر مرحوم میرزای قمی صاحب قوانین است و لوح قبر دارد.
من به محض شنیدن این که لوح قبر دارد از ایشان نپرسیدم که در کدام سمت قبر میرزای قمی و چون با جناب آقای آسید حسین قاضی خداحافظی کردم شتابان به سوی شیخان قم رفتم که مبادا در را ببندند، رفتم به شیخان و بسیاری از الواح قبر را نگاه کردم که بعضی را تا حدی تشخیص دادم و بعضی را چون شب بود و برق های آن جا هم ضعیف بود تشخیص دادن بسیار دشوار بود؛ با خود گفتم حالا که شب است و تاریک است باشد تا فردا
داشتم از شیخان به در می آمدم ولی آهسته آهسته که باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصی ناشناس از درب شرقی شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوی من می آید تا به من رسیده گفت :
آقا قبر میرزا جواد آقای ملکی را می خواهید؟
و مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد و به سرعت به سوی درب غربی شیخان رهسپار شد که از قبرستان به در رود
من بی اختیار تکانی خوردم و مضطرب شدم و ایشان را بدین عبارت صدا زدم گفتم : آقا من که قبر ایشان را می خواستم اما شما از کجا می دانستید؟
آن شخص در همان حال که به سرعت به سوی درب غربی شیخان می رفت ، صورت خود را برگردانید و نیم رخ به سوی من نموده گفت : ما مشتری های خود را می شناسیم .
_______________
📚 هزار و یک کلمه
علامه حسن زاده ی آملی روحی فداه
۳.۳k
۲۰ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.