و هر شب دستان مادر مان رفتن و ماندن معلق بودچمدان خال

و هر شب، دستان مادر ميان رفتن و ماندن معلق بود.چمدان خيالش را میديدم كه شبانه به دست ميگيرد و دور ميشود.
گرچه صبح به صبح، خودش و دلش را بر مي گرداند كنار سفره صبحانه.ولي من هر شب با نگاهي پر از بيم و اميد، فكر ميكردم:
اگر سفرش بيشتر از عرض دامن شب طول بكشد چه؟

#مريم‌طهماسبي
دیدگاه ها (۰)

🌱بیایدبرای زنده ماندن زمین درخت بکاریم"هفته درخت کاری مبارک ...

... آنان که انسان بودن خود را در پای دین کشتند!#هوشنگ_ابتهاج

نسیم نفس دوست به من خورد و چه خوشبوستهمین جاست ، همین جاست ،...

مـــادر ... اوّلیڹ ...زیباتریڹ ...واقعےتریڹ ...و پابرجاتریڹ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط