استاد جذاب من 🫀🎨
استاد جذاب من 🫀🎨
پارت ۱
سلام من ات هستم ۲۳ سالمه و من خانوادمو تو ۱۰ سالگی از دست دادم و از ۱۰ سالگی پیش خالم زندگی کردم من تا ۱۹ سالگی درس خوندم ولی بعدش ترک تحصیل کردم و برای خودم توی توی یه کافه کار کردم تا پول در بیارم بعدش با حقوقم که جمعش کرده بودم
یه خونه خریدم و یه کافه ی کوچیک باز کردم راستی من عاشق نقاشی کردنم
__________🦋🍭🇰🇷____________
با صدای ساعتم از خواب پاشدم رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم و اومدم رفتم آشپز خونه تا صبحونه بخورم
_______<بعد صبحونه> _______
امروز قصد داشتم تا به کلاس نقاشی برم
پس زنگ زدم به میا دوست صمیمیم
****** مکالمه ی ات و میا**********
بعد چندتا بوق برداشت
ات:الو سلام
میا :عه سلام خره چه عجب یادی از ما کردی
ات:زر نزن بابا تو باید به من زنگ بزنی یامن به تو
میا :اوکی بابا اوکی خب زرتو بزن
ات:میا میخوام برم کلاس نقاشی
میا :عهه مبارکه
ات:خب حالا که نرفتم میخواستم ببینم جایی رو میشناسی که خوب باشه ؟
میا :اوم صبر کن ببینم آها آها یادم اومد داداش دوستم سون وو نقاشه
ات: عهه خب آدرس رو بده برم ثبت نام کنم
میا : باشه بزار زنگ بزنم به سون وو بپرسم
ات :اوکی بای
میا :بای
*******پایان مکالمه **********
ات ویو
چند دقیقه بعد میا آدرس رو فرستاد
چت ات و میا
🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇
میا : آدرس :_________________ (حالا خودتون یه چی تصور کنین )
ات :دمت گرم داداش 😂
میا :هییی قابلتو نداشت
ات :خدافظ من برم حاضر شم برم کلاس
میا : اوکی خدافظ
<<<<<<<<<<<<<تامام>>>>>>>>>>>>>>
ات ویو
پاشدم رفتم تو اتاقم تا لباس انتخاب کنم
بین همه ی لباسام از یکیشون خوشم اومد و همونو برداشتم و پوشیدم (عکسش رو میزارم )
گوشیمو برداشتم و رفتم سمت آدرسی که میا واسم فرستاد
بعد چند دقیقه رسیدم رفتمبالا و در زدم
جونگ کوک:بیا تو
ات :وقتی در زدم یکی با ی صدای بم گفت بیا تو وقتی در رو باز کردم با ی پسر جذاب و کیوت مواجه شدم در حدی که زبونم بند اومده بود
جونگ کوک:در که باز شد یه دختر کیوت و خوشگل اومد تو خیلییی کیوت بود لعنتی
ات:امم ببخشید حواستون هست
جونگ کوک :ها کی من عا ببخشید حواسم پرت شد
ات : نه بابا عیب نداره خب راستش من اومدم برای ثبت نام تو کلاس نقاشیاتون
جونگ کوک: خب پس بفرمائید بشینید تا حرف بزنیم
ات : حتما
بعد نیمساعت حرف زدن ثبت نامم کرد
یه لیست بهم داد و گفت اینا رو بگیر (لیست خرید واسع نقاشی )و گفت فردا ساعت ۳ تا ۶ کلاس دارم
جونگکوک ویو
وای چه دختر خوشگلی بود فردا که کلاس دارمبهش بهش اعتراف میکنم
پارت ۱
سلام من ات هستم ۲۳ سالمه و من خانوادمو تو ۱۰ سالگی از دست دادم و از ۱۰ سالگی پیش خالم زندگی کردم من تا ۱۹ سالگی درس خوندم ولی بعدش ترک تحصیل کردم و برای خودم توی توی یه کافه کار کردم تا پول در بیارم بعدش با حقوقم که جمعش کرده بودم
یه خونه خریدم و یه کافه ی کوچیک باز کردم راستی من عاشق نقاشی کردنم
__________🦋🍭🇰🇷____________
با صدای ساعتم از خواب پاشدم رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم و اومدم رفتم آشپز خونه تا صبحونه بخورم
_______<بعد صبحونه> _______
امروز قصد داشتم تا به کلاس نقاشی برم
پس زنگ زدم به میا دوست صمیمیم
****** مکالمه ی ات و میا**********
بعد چندتا بوق برداشت
ات:الو سلام
میا :عه سلام خره چه عجب یادی از ما کردی
ات:زر نزن بابا تو باید به من زنگ بزنی یامن به تو
میا :اوکی بابا اوکی خب زرتو بزن
ات:میا میخوام برم کلاس نقاشی
میا :عهه مبارکه
ات:خب حالا که نرفتم میخواستم ببینم جایی رو میشناسی که خوب باشه ؟
میا :اوم صبر کن ببینم آها آها یادم اومد داداش دوستم سون وو نقاشه
ات: عهه خب آدرس رو بده برم ثبت نام کنم
میا : باشه بزار زنگ بزنم به سون وو بپرسم
ات :اوکی بای
میا :بای
*******پایان مکالمه **********
ات ویو
چند دقیقه بعد میا آدرس رو فرستاد
چت ات و میا
🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇
میا : آدرس :_________________ (حالا خودتون یه چی تصور کنین )
ات :دمت گرم داداش 😂
میا :هییی قابلتو نداشت
ات :خدافظ من برم حاضر شم برم کلاس
میا : اوکی خدافظ
<<<<<<<<<<<<<تامام>>>>>>>>>>>>>>
ات ویو
پاشدم رفتم تو اتاقم تا لباس انتخاب کنم
بین همه ی لباسام از یکیشون خوشم اومد و همونو برداشتم و پوشیدم (عکسش رو میزارم )
گوشیمو برداشتم و رفتم سمت آدرسی که میا واسم فرستاد
بعد چند دقیقه رسیدم رفتمبالا و در زدم
جونگ کوک:بیا تو
ات :وقتی در زدم یکی با ی صدای بم گفت بیا تو وقتی در رو باز کردم با ی پسر جذاب و کیوت مواجه شدم در حدی که زبونم بند اومده بود
جونگ کوک:در که باز شد یه دختر کیوت و خوشگل اومد تو خیلییی کیوت بود لعنتی
ات:امم ببخشید حواستون هست
جونگ کوک :ها کی من عا ببخشید حواسم پرت شد
ات : نه بابا عیب نداره خب راستش من اومدم برای ثبت نام تو کلاس نقاشیاتون
جونگ کوک: خب پس بفرمائید بشینید تا حرف بزنیم
ات : حتما
بعد نیمساعت حرف زدن ثبت نامم کرد
یه لیست بهم داد و گفت اینا رو بگیر (لیست خرید واسع نقاشی )و گفت فردا ساعت ۳ تا ۶ کلاس دارم
جونگکوک ویو
وای چه دختر خوشگلی بود فردا که کلاس دارمبهش بهش اعتراف میکنم
۲۴.۹k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.