داشتم از دور میدیدمش...
داشتم از دور میدیدمش...
تنها بود...خستہ بود ...
اونقدر خستہ بود ڪ حتے حسش رو نداشت دستشو رو تو جیبش ڪنہ و ڪبریت رو در بیاره ....گرگا ریختن...دیدم دارن اذیتش میڪنن ...هیچے نگفت...دیدم دارن بهش بے احترامے میڪنن...هیچے نگفت...گرگا وقتے میدیدن ڪ چیزی نمیگہ هار تر میشدن ...بیشتر زوزه میڪشیدن...مثل اینڪہ خستہ شده بودن از دورش دورشدن...هنوزم داشت میخندید...دمشون گرم حتے ڪبریتشم ورداشتن...ازش پرسیدم:
+چرا سڪوت ڪردی در مقابل همہ اینا!؟
-اگہ منو اذیت نمیڪردن آروم نمیشدن...شاید میومدن سراغ تو یا دیگران...
+بہ خودت میگفتے خب بہ درڪ برن سراغ بقیہ از جون خودت دفاع میڪردی!
-خب اینجوری منم میشدم گرگ صفت...
منو تو تنها ڪاری ڪ میتونیم بڪنیم سڪوتہ...بہ دردامون خندیدن و سڪوت ڪردیم ...بہ زندگیمون خندیدن و سڪوت ڪردیم...
دو سہ بار این ڪارو میڪنن بعد خودشون خستہ میشن ...
پس بہ حرفای دیگران توجہ نڪنیم ڪ نہ اونا هار تر شن نہ ماها رو حرفای اونا حساس...
#لبخند_بزن (: حتے زورڪے!
تنها بود...خستہ بود ...
اونقدر خستہ بود ڪ حتے حسش رو نداشت دستشو رو تو جیبش ڪنہ و ڪبریت رو در بیاره ....گرگا ریختن...دیدم دارن اذیتش میڪنن ...هیچے نگفت...دیدم دارن بهش بے احترامے میڪنن...هیچے نگفت...گرگا وقتے میدیدن ڪ چیزی نمیگہ هار تر میشدن ...بیشتر زوزه میڪشیدن...مثل اینڪہ خستہ شده بودن از دورش دورشدن...هنوزم داشت میخندید...دمشون گرم حتے ڪبریتشم ورداشتن...ازش پرسیدم:
+چرا سڪوت ڪردی در مقابل همہ اینا!؟
-اگہ منو اذیت نمیڪردن آروم نمیشدن...شاید میومدن سراغ تو یا دیگران...
+بہ خودت میگفتے خب بہ درڪ برن سراغ بقیہ از جون خودت دفاع میڪردی!
-خب اینجوری منم میشدم گرگ صفت...
منو تو تنها ڪاری ڪ میتونیم بڪنیم سڪوتہ...بہ دردامون خندیدن و سڪوت ڪردیم ...بہ زندگیمون خندیدن و سڪوت ڪردیم...
دو سہ بار این ڪارو میڪنن بعد خودشون خستہ میشن ...
پس بہ حرفای دیگران توجہ نڪنیم ڪ نہ اونا هار تر شن نہ ماها رو حرفای اونا حساس...
#لبخند_بزن (: حتے زورڪے!
۲.۱k
۰۵ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.