حکایت رفاقت

حکایت رفاقت
حکایت سنگهای کنارساحله
اول یکی یکی
جمعشون میکنی تو بغلت
بعدشم یکی یکی
پرتشون میکنی تو آب
اما بعضی وقتا یه
سنگهای قیمتی گیرت میاد
که هیچوقت
نمیتونی پرتشون کنی

💛🌼💚
دیدگاه ها (۰)

جمعه بهاریتون زیبـا🌱🌸وسرشاراز عـشق وآرامش🌱🌸امیدوارم سـلامتی ...

باورِ آدمهای ساده را خراب نکن!آدمهای ساده با تو تا ته خط می‌...

⭕️ده راهکار برای جذب انرژی مثبت :1- روز خود را با دعا، نیایش...

این متن خیلی قشنگهپیرزن ازصدای خروپف هر شب پیرمرد شکایت داشت...

هر عمل کز آدمی سر میزند....

همه راجب شکست عشقی یا راجب حس یک طرفه میگن..با اینکه حس بدتر...

خسته از سرکار برگشتم خونه . .مشغول خوردن شام بودم که داداشم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط