آه

آه....

هنوز هر شب برایت می سرایم 

شعر 

بیادت می نوازم 

ساز

تا سپیده دم دم کرده دق 

تا سحرگاه انفجار بغض 

تا روشنی روز محال 

با شعر آزاد خیال 

با غزل های سپید روشنی بخش خیال

می سرایم 

آه.... تو کجایی جانم 

من هنوزم تنهایم 

کاش میدیدی همه تنهایی من 

که چه درگیر توام 

آه.... تو کجایی عمرم

من هنوزم هستم 

و تو آیا ...؟
دیدگاه ها (۷)

این برگ های زرد به خاطر پاییز نیست که از شاخه می افتندقرار ا...

دوستان مجازی...سخاوتتان را دوست دارم...مثڸ آفتاب می مانید،گر...

ساز دهنی ام را بی حضور تو به دهانم میگذارم و سرخوش از عشقت ن...

او رفت چون فهمید دوستش دارم !چون فهمید بی دلیل ، بی هیچ نقطه...

با نگاهم چشم هایت را زیارت میکنمچشم می بندم تو را در دل عباد...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط