سناریو
وقتی مست بودین و همو بوسیدین و فرداش یادتون میاد موضوع از چه قراره(اونا روت کراشن)
نامجون
نمیخواست که ببینیش داشت یواشکی میرفت که یهو از پشت سرش در اومدی
نامجون:عه اینجایی
ا/ت:یادت اومده نه
نامجون:چی رو
ا/ت:خودت رو به اون راه نزن ما همو بوسیدیم
نامجون:چی نه نمیدونم من هیچی یادم نمیاااااااد الفرار
جین
تو آشپزخونه داشت صبحونه میخورد که تو رو دید و غذا پرید تو گلوش
ا/ت:چیشدی خوبی؟میری یه لیوان آب پرتقال براش میاری و میدی بهش
جین:ممنونم من دیگه سیر شدم بای
ا/ت:میدونم یادت اومده
جین:نه چی چیو یادم اومده جد هندسامم رو نه بابا هه
شوگا:از اتاقش اومد بیرون و از اونجایی که اتاقاتون روبه روی هم بودن همو دیدین
ا/ت:صب بخیر
شوگا:صب بخیر
ا/ت:خب میدونی عامممم فک کنم یادت اومده نه
شوگا:خب که چی!!! از کنارت رد میشه و تا میره تو دستشویی غش میکنه
جیهوپ
داشت راه میرفت و هواسش به جلوش نبود و توهم سرت تو گوشی بود و یهو میخوری به سینش و میخوای بیوفتی که میگیرتت ولی روی زمین افتادین و خببببببب اممممم... یه بوسه دیگر هم رخ داد
جیمین:خودش میاد دم در اتاقت تا اتفاقی که افتاده رو بهت بگه ببینه تو هم یادت میاد یا نه
ا/ت:عه جیمین چیشده کاری داری(خجالت)
جیمین:آره تو یادت که دیشب چیشد
ا/ت:نه(داری مثه صگ دروغ میگی)
جیمین:یواش یواش میاد سمتت و تو هم میری عقب که میچسبی به دیوار اتاقت و اونم یه دستش رو میزاره روی دیوار و....جونی جونُم یااار جونُم بیا درت به جونُم
تهیونگ:داشت با یونتان بازی میکرد که دیدت
ا/ت:میگم من یه چیزایی راجب دیشب یادم اومده ولی واضح نیس فقط میدونم تو هم اونجا بودی آخه زیاد یادم نمیاد(عاره جون عمت)
تهیونگ:بلند میشه میاد جلوی صورتت خم میشه و میگه:فک کنم ما همو بوسیدیم خانم کوچولو
جونگکوک:میاد پیشت و میگه:دیشبو یادت میاد
ا/ت:نه(باز مثه چی دروغ)
جونگکوک:خب میخوام یادت بیارم میاد جلوت و با یه حرکت میبوستت و بعد بایه صدای هات میگه که یادت اومد واااااای خودم مینویسم خودمم یه جوری میشم
نامجون
نمیخواست که ببینیش داشت یواشکی میرفت که یهو از پشت سرش در اومدی
نامجون:عه اینجایی
ا/ت:یادت اومده نه
نامجون:چی رو
ا/ت:خودت رو به اون راه نزن ما همو بوسیدیم
نامجون:چی نه نمیدونم من هیچی یادم نمیاااااااد الفرار
جین
تو آشپزخونه داشت صبحونه میخورد که تو رو دید و غذا پرید تو گلوش
ا/ت:چیشدی خوبی؟میری یه لیوان آب پرتقال براش میاری و میدی بهش
جین:ممنونم من دیگه سیر شدم بای
ا/ت:میدونم یادت اومده
جین:نه چی چیو یادم اومده جد هندسامم رو نه بابا هه
شوگا:از اتاقش اومد بیرون و از اونجایی که اتاقاتون روبه روی هم بودن همو دیدین
ا/ت:صب بخیر
شوگا:صب بخیر
ا/ت:خب میدونی عامممم فک کنم یادت اومده نه
شوگا:خب که چی!!! از کنارت رد میشه و تا میره تو دستشویی غش میکنه
جیهوپ
داشت راه میرفت و هواسش به جلوش نبود و توهم سرت تو گوشی بود و یهو میخوری به سینش و میخوای بیوفتی که میگیرتت ولی روی زمین افتادین و خببببببب اممممم... یه بوسه دیگر هم رخ داد
جیمین:خودش میاد دم در اتاقت تا اتفاقی که افتاده رو بهت بگه ببینه تو هم یادت میاد یا نه
ا/ت:عه جیمین چیشده کاری داری(خجالت)
جیمین:آره تو یادت که دیشب چیشد
ا/ت:نه(داری مثه صگ دروغ میگی)
جیمین:یواش یواش میاد سمتت و تو هم میری عقب که میچسبی به دیوار اتاقت و اونم یه دستش رو میزاره روی دیوار و....جونی جونُم یااار جونُم بیا درت به جونُم
تهیونگ:داشت با یونتان بازی میکرد که دیدت
ا/ت:میگم من یه چیزایی راجب دیشب یادم اومده ولی واضح نیس فقط میدونم تو هم اونجا بودی آخه زیاد یادم نمیاد(عاره جون عمت)
تهیونگ:بلند میشه میاد جلوی صورتت خم میشه و میگه:فک کنم ما همو بوسیدیم خانم کوچولو
جونگکوک:میاد پیشت و میگه:دیشبو یادت میاد
ا/ت:نه(باز مثه چی دروغ)
جونگکوک:خب میخوام یادت بیارم میاد جلوت و با یه حرکت میبوستت و بعد بایه صدای هات میگه که یادت اومد واااااای خودم مینویسم خودمم یه جوری میشم
۷.۳k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.