از تو برای خودم قصه می گویم

از #تو برای خودم قصه می گویم
عکسهای جذابت را نشانش میدهم
صدای خنده هایت را برایش پخش میکنم
چت هایمان را هرروز و هرشب برایش میخوانم
دست خودم را میگیرم و میبرم جاهایی که باهم رفته بودیم
سختی هایی که برای داشتنت کشیدم از شادی ها و غم ها
اما...
انگار که کار از کار گذشته
هر کاری میکنم حتی دیگر میلی به دوست داشتنت ندارد.
عشق که دیگر جای خود دارد...

#دوشنبه_۲۱_خرداد_۱۳۹۷
#۱۵_۱۰`
دیدگاه ها (۸)

قلمم را کنار میگذارم..میخواهم نوشتن راترک کنم..دیگر نه می‌نو...

"شب"آنجایش کسل کننده میشود،که تمامیِ مسیرهای منتهی به #تومسد...

برس به انتهای این سفرِ دوراز این فردا می‌آیم‌های هر شب در رو...

گاهی یادم کن؛قول میدهم برای آمدنت آنقدر مشتاق باشمکه دلت نخو...

صحنه,پارت یازدهم

p¹//فلش بک چندسال قبل//" ات + یونگی _ "+ مامانننننن م: هوم+...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط