فیک از جمین
فیک از جمین
وقت ازدواج خون آشام ها
ا..ت : یااااااااا یعنی چی یعنی چی که من باید برم هاااا
تهیونگ : گفتم که تو باید با جمین بری ماموریت وگرنه دیگه جایی برای تو نیست ا..ت
ا..ت : تو که میدونی تهیونگ منو جمین ابمون تو یه جوب نمیره چرا سعی میکنی مارو بهم بچسبونی هاااا
تهیونگ : همین که گفتم ا..ت
ا..ت : لعنتییییی (با داد)
یهو نامجون با ترس در اتاق رو باز کرد و هراسان داخل شد و به قیافه های مت دوتا دقت کرد و پرسید
نامجون : یاااااااا چیشده ا..ت چرا داد میزنی
ا..ت : از این رفیقت بپرس که همیشه منو حرص میده اهه
نامجون : ته ته باز چیکار کردی
تهیونگ : ماموریت رو بهش گفتم وهمچنین شریکش رو جمین
نامجون : ماموریت با جمین واقا وار خیلی سختیه هه
ا..ت: نامی تو حداقل بهش بگو با یکی دیگه بفرسته منو
نامجون : متاسفم ا..ت جمین بهتره برای این ماموریت
ا..ت : چیییی منظورت چیه
وقت ازدواج خون آشام ها
ا..ت : یااااااااا یعنی چی یعنی چی که من باید برم هاااا
تهیونگ : گفتم که تو باید با جمین بری ماموریت وگرنه دیگه جایی برای تو نیست ا..ت
ا..ت : تو که میدونی تهیونگ منو جمین ابمون تو یه جوب نمیره چرا سعی میکنی مارو بهم بچسبونی هاااا
تهیونگ : همین که گفتم ا..ت
ا..ت : لعنتییییی (با داد)
یهو نامجون با ترس در اتاق رو باز کرد و هراسان داخل شد و به قیافه های مت دوتا دقت کرد و پرسید
نامجون : یاااااااا چیشده ا..ت چرا داد میزنی
ا..ت : از این رفیقت بپرس که همیشه منو حرص میده اهه
نامجون : ته ته باز چیکار کردی
تهیونگ : ماموریت رو بهش گفتم وهمچنین شریکش رو جمین
نامجون : ماموریت با جمین واقا وار خیلی سختیه هه
ا..ت: نامی تو حداقل بهش بگو با یکی دیگه بفرسته منو
نامجون : متاسفم ا..ت جمین بهتره برای این ماموریت
ا..ت : چیییی منظورت چیه
۲۰۷.۹k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.