بچه که هستیم

بچه که هستیم
از شب میترسیم
به خاطر تاریکی، به خاطر تنهایی…
بزرگ که می شویم
باز هم از شب میترسیم
اما نه به خاطر تاریکی، یا تنهایی!
از خاطراتی می ترسیم که تا چشمانمان را
می بندیم بر سرمان آوار می شوند
به گلویمان می چسبند و راه نفسمان را بند می آورند …
از فکر و خیال آدمهایی که روزهای زیادی دوستشان داشتیم و حالا هر شب یادشان جانمان را می گیرد
از رفتن های کشنده میترسیم …
از فراموش نکردن های مرگ آور!!
دیدگاه ها (۲)

من شب ها گاهی بیدار می مانمگاهی تا دیر وقتشب هایی که کمی به ...

هر کار میکنم از تو جدا شوم، نمیشود!تو در خیالم زندگی میکنی، ...

راز بزرگ شکست ما ازعشق این است که وقتی کسی راعاشقانه دوست دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط