بعد از چند مین یه پیر مرد مسن در خونه رو باز کرد تا منو د
بعد از چند مین یه پیر مرد مسن در خونه رو باز کرد تا منو دید انگار که منتظرم بود گفت بلاخره اومدی بیا داخل منتظرت بودم گفتم شاید منو با کس دیگی اشتباه گرفته گفتم ببخشید فکر کنم منو اشتباه گرفتید ولی میشه به من کمک کنین من گم شدم اینجا رو هم بلد نیستم پیرمرد: بیا داخل دخترم هوا داره سرد میشه زمستون امسال باید خیلی سخت باشه از اونجای یه روز بود هیچی نخورده بودم تصمیم گرفتم برم داخل و دعوتش رو قبول کنم خونه زیبای بود هم از بیرون هم از داخل پر از قفسه های کتاب و دکوری های قدیمی جذاب آقا خونه خیلی قشنگی دارین کنجکاوانه پرسیدم خودتون تنها زندگی میکنین پیرمرد: اول اینکه راحت باش کارین صدام کن و نه با همسرم زندگی میکنم چیدمان خونه سلیقه اونه دستمو گرفت نشوند کنار مبل نزدیک شومینه از بابت تعریفتم مرسی همسرم بیاد ببینه اومدی خیلی خوشحال میشه جانگ می : ببخشید آقای کارین خیلی عجیب حرف میزنین انگار منو میشناسین کارین لبخند زد و لیوان قهوه گرم داد دستم و گفت شکلات برات ریختم از اونجای که شکر دوست نداری جانگ می : ولی شما از کجا میدونین کارین لبخندی زد و رو به پنجره ایستاد در حالی که بیرون رو تماشا میکرد گفت جواب همه سوالات رو بزودی متوجه میشه پس صبر کن اول همسرم از مدرسه بیاد با تعجب گفتم مدرسه کارین : آره معلم موسیقی مدرسه ست امروز از اونجا که کریسمس نزدیکه تمرین موسیقی داره جانگ می : کریسمس ولی امروز که ۳ مارچ هست هوا بهار و نزدیکه تابستونه کریسمس گذشته کارین که انگار جوک تعریف کرده بودم بلند خندید یه ذره از قهوه شو خورد گفت نه عزیزم الان ۲۰ دسامبر با تعجب گفتم چی ۲۰ دسامبر حالا این من بودم که میخندیم مطمئنم اشتباه میکنین یاد گوشیم افتادم گفتم الان بهتون تاریخ رو از تو گوشیم نشون میدم گوشیم رو در آوردم که یادم افتاد روشن نمیشه شت یادم رفته بود خاموش شده شما شارژر دارید تو خونه من گوشیم شارژرش تموم شده کارین : دیگه نیازی به اون نداری اون هیچ وقت روشن نمیشه لااقل سال ها دیگه شاید انگار تعجب رو از تو چشمام دید سوالم رو فهمید گفت ما الان توی ۲۰ دسامبر سال ۱۹۵۸ هستیم و تو ار ۳ مارچ ۲۰۲۳ اومدی جانگ می ...
۵.۵k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.