فروشنده عشق
فروشنده عشق
part③⑥
ویو ا/ت:
غذا رو اوردن و خوردیم البته من و هانول زیاد اشتها نداشتیم ولی او دوتا مثل کسایی که 100روزه چیری نخوردن داشتن میخوردن
جیهوپ: من میرم حساب کنم
هانول: غذای هِیونگم ازشون تحویل بگیر
تهیونگ: غذای کوکم بگیر
جیهوپ اوکی
10مین بعد:
جیهوپ: این غذای هِیونگه اینم ماله کوکه بگیریدش(به هانول و تهیونگ میگه)
ویو هانول:
رفتیم تو ماشین و حرکت کردیم سمت بیمارستان
بعد 30مین رسیدیم و من و ا/ت سریع پیاده شدیم که زودتر غذارو برسونیم به دست پرستار تا غذای بیمارستانو به خورد هِیونگ ندادن
وقتی رسیدیم به ایستگاه پرستاری همون پرستارو دیدم که به هیونگ رسیدگی میکنه
هانول: خانم لی؟
لی: بفرمایید
هانول: میشه لطفا به جای غذای بیمارستان این سوپو بدید به خواهرم؟ اسمش کیم هِیونگه
لی: به حتما
هانول: اممم داروهای خواهرم به دستتون رسید؟
لی: بله یه اقایی اورد
هانول: اها مرسی فقط اگه میشه به هِیونگ نگید ما غذارو اوردیم شاید نخوره
لی: چشم
هانول: مرسی
ویو ا/ت:
بعد صحبت بع پرستار رفتیم سمت طبقه بالا که یدفعه به ذهنم رسید که ما نمیدونیم هیونگ کجاست
ا/ت: هانول ما داریم کجا میریم؟
هانول: یعنی چی؟
ا/ت: ما نمیدونیم هِیونگ تا اتاق شماره چنده اصلا کدوم طبقه
هانول: عه خاک تو سرمون یادمون رفت بپرسیم
ا/ت: هعی من حداقل یادم اومد تو چی؟.... بیا بریم بپرسیم
هانول: هوفففف بریم
شرایط👇🏻
لایک: 65
کامنت: 55
همین امروز ظهر پارت گذاشتم ولی شرایطو کامل کردید برای همین دوباره گذاشتم چون توی 3/4ساعت کامل شد شرایطو بیشتر نکردم✨
مرسی💕
امیدوارم همینطور حمایت کنید✨💖
part③⑥
ویو ا/ت:
غذا رو اوردن و خوردیم البته من و هانول زیاد اشتها نداشتیم ولی او دوتا مثل کسایی که 100روزه چیری نخوردن داشتن میخوردن
جیهوپ: من میرم حساب کنم
هانول: غذای هِیونگم ازشون تحویل بگیر
تهیونگ: غذای کوکم بگیر
جیهوپ اوکی
10مین بعد:
جیهوپ: این غذای هِیونگه اینم ماله کوکه بگیریدش(به هانول و تهیونگ میگه)
ویو هانول:
رفتیم تو ماشین و حرکت کردیم سمت بیمارستان
بعد 30مین رسیدیم و من و ا/ت سریع پیاده شدیم که زودتر غذارو برسونیم به دست پرستار تا غذای بیمارستانو به خورد هِیونگ ندادن
وقتی رسیدیم به ایستگاه پرستاری همون پرستارو دیدم که به هیونگ رسیدگی میکنه
هانول: خانم لی؟
لی: بفرمایید
هانول: میشه لطفا به جای غذای بیمارستان این سوپو بدید به خواهرم؟ اسمش کیم هِیونگه
لی: به حتما
هانول: اممم داروهای خواهرم به دستتون رسید؟
لی: بله یه اقایی اورد
هانول: اها مرسی فقط اگه میشه به هِیونگ نگید ما غذارو اوردیم شاید نخوره
لی: چشم
هانول: مرسی
ویو ا/ت:
بعد صحبت بع پرستار رفتیم سمت طبقه بالا که یدفعه به ذهنم رسید که ما نمیدونیم هیونگ کجاست
ا/ت: هانول ما داریم کجا میریم؟
هانول: یعنی چی؟
ا/ت: ما نمیدونیم هِیونگ تا اتاق شماره چنده اصلا کدوم طبقه
هانول: عه خاک تو سرمون یادمون رفت بپرسیم
ا/ت: هعی من حداقل یادم اومد تو چی؟.... بیا بریم بپرسیم
هانول: هوفففف بریم
شرایط👇🏻
لایک: 65
کامنت: 55
همین امروز ظهر پارت گذاشتم ولی شرایطو کامل کردید برای همین دوباره گذاشتم چون توی 3/4ساعت کامل شد شرایطو بیشتر نکردم✨
مرسی💕
امیدوارم همینطور حمایت کنید✨💖
۳۱.۱k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.