آهنگ حامد زمانی مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید
آهنگ حامد زمانی مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید
با خبر باش
با خبر باش که هنگامه استقبال است
سیصد و سیزده آیینه و یک تمثال است
سیصد و سیزده آیینه و یک تمثال است
با خبر باش که هنگامه ی استقبال است
خسته ای گفت که زاریم ز ما در گزرید
هفت سر آئله داریم ز ما در گزرید
پای از این جاده بدزدید سلامت این است
نشنیدید که گفتند سفر سنگسن است
و کسی گفت بخسبید فرج در پیش است
کربلا را بگذارید که حج در پیش است
کربلا را بگذارید که حج در پیش است
ای جماعت نه اگر بیش کمی یار کنید
کی شما روزه گرفتید که افطار کنید
دل مبندید که صد فتنه در این پنهان است
این همان قصه ی اسلام ابوصفیان است
محرمان بایدشان سیلی شاید خورده
و عمل قفله اگر مرد بیاید خورده
القرض در همه ی قافله یک مرد نبود
یا اگر بود شایسته ی ناورد نبود
القرض در همه ی قافله یک مرد نبود
یا اگر بود شایسته ی ناورد نبود
خسته منشین که هدیبیه هنینی دارد
عاقبت صلح حسن جنگ حسینی دارد
از غم محوترین کوچه پدیدار شدو
و به خال لبت ای دوست گرفتار شدو
و همو گفت چنین گفت کسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
ما یقین داریم آنسوی افق مردی هست
مرد اگر هست بدانید که ناوردی هست
ما و مرداب که جوییم بیا برگردیم
ما نمک خورده ی اوییم بیا برگردیم
سفر دشت غریبیس نفس تازه کنیم
آخرین جنگ صلیبیست نفس تازه کنیم
با خبر باش
با خبر باش که هنگامه استقبال است
سیصد و سیزده آیینه و یک تمثال است
سیصد و سیزده آیینه و یک تمثال است
با خبر باش که هنگامه ی استقبال است
خسته ای گفت که زاریم ز ما در گزرید
هفت سر آئله داریم ز ما در گزرید
پای از این جاده بدزدید سلامت این است
نشنیدید که گفتند سفر سنگسن است
و کسی گفت بخسبید فرج در پیش است
کربلا را بگذارید که حج در پیش است
کربلا را بگذارید که حج در پیش است
ای جماعت نه اگر بیش کمی یار کنید
کی شما روزه گرفتید که افطار کنید
دل مبندید که صد فتنه در این پنهان است
این همان قصه ی اسلام ابوصفیان است
محرمان بایدشان سیلی شاید خورده
و عمل قفله اگر مرد بیاید خورده
القرض در همه ی قافله یک مرد نبود
یا اگر بود شایسته ی ناورد نبود
القرض در همه ی قافله یک مرد نبود
یا اگر بود شایسته ی ناورد نبود
خسته منشین که هدیبیه هنینی دارد
عاقبت صلح حسن جنگ حسینی دارد
از غم محوترین کوچه پدیدار شدو
و به خال لبت ای دوست گرفتار شدو
و همو گفت چنین گفت کسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
ما یقین داریم آنسوی افق مردی هست
مرد اگر هست بدانید که ناوردی هست
ما و مرداب که جوییم بیا برگردیم
ما نمک خورده ی اوییم بیا برگردیم
سفر دشت غریبیس نفس تازه کنیم
آخرین جنگ صلیبیست نفس تازه کنیم
۳.۶k
۲۱ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.