گرچه باران میبارید
گرچه باران میبارید ...
و بعد من کاملاً تنها ماندم...
گرچه درد و غصه ی من ...
همیشه برایم هست..
گرچه هر چه نوشتم بد بود...
بازهم هنوز در آن تنهائی ...
هیچگونه احساسی ...
نسبت به آن چه زشت ...
یا تحقیرآمیز،
غمانگیز یا دردناک باشد ...
نداشتم...
تنهائی که...
گذشته از هر چیز،
جزو وجود من است...
انگار که من ...
فقط از استخوان تشکیل شدهام....
و بعد من کاملاً تنها ماندم...
گرچه درد و غصه ی من ...
همیشه برایم هست..
گرچه هر چه نوشتم بد بود...
بازهم هنوز در آن تنهائی ...
هیچگونه احساسی ...
نسبت به آن چه زشت ...
یا تحقیرآمیز،
غمانگیز یا دردناک باشد ...
نداشتم...
تنهائی که...
گذشته از هر چیز،
جزو وجود من است...
انگار که من ...
فقط از استخوان تشکیل شدهام....
- ۲۰۴
- ۱۲ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط