آینده
آینده
دوران شبهای ناآرام مرا، به من بازگردان
اتاق همچو آینه من، اسرار زندگی من
این روزها اینجا تنهاست... دیگر کسی برای شکنجه باقی نمانده است
دوران کنترل های همه جانبه هر روح زنده را به من باز گردان
و در کنار من آرام بگیر عزیزم، این یک دستور است!
دوران شکنجه های جسمی و روحی را به من بازگردان
تنها درختی که باقی مانده است را هم خرد کن
و با آن روزنه های باقیمانده از فرهنگمان را پر کن
دیوار برلین را به من بازگردان
استالین و سنت پاول را به من بازگردان
من آینده را دیده ام برادر:
آن یک جنایت است... همه چیز در سراشیبی سقوط است، سراشیبی در همه زمینه ها
در انتها چیزی نخواهد بود
چیزی که برایت قابل اندازه گیری باشد نخواهد بود
کولاک، کولاکی همه جهان را در بر میگیرد
سرحدات را در خواهد نوردید
و آن مراتب وجود را واژگون کرده است
زمانیکه صدایی میگوید : توبه! توبه!
من به معنی آنچه می گویند با دیده تردید می نگرم
مرا نمی شناسی از طریق آنچه باد برایت می آورد
هرگز نخواهی شناخت و هرگز نشناخت... هم اکنون چرخ های بهشت از حرکت باز ایستاده اند و شما حرکت شیطان را احساس میکنید
برای آینده آماده باشید:
آن چیزی در حد جنایت است
همه چیز در سراشیبی سقوط است
نشانه های غرب باستان از بین خواهد رفت
زندگی شخصی شما به طور ناگهانی گسسته خواهد شد
زمان حضور جنگنده های فانتوم است
بر روی جاده ها آتش خواهند گشود
و مرد سفید پوست در حال رقصیدن است
زنی را میبینید: از سقف آویزانش کرده اند
آینده او همانا خرقه افتاده اش است
و همه شاعرکان کوچک هرزه، شعرها خواهند سرود
در تلاشند که همانند چارلی منسون به نظر آیند
و مرد سفید پوست همچنان می رقصد... #آینده
شعری از #لئونارد_کوهن رماننویس، موسیقی دان، خواننده و ترانهسرای ٨١ ساله کانادایی است که تا امروز آثارش بر ٣ نسل تاثیر گذاشته است. درون مایه شعرهای او دین، انزوا و روابط میان فردی است. او سالهایی را نیز به تمرین ذن بودایی سپری کرده و تجربه های جالبی در این حوزه ها دارد. کوهن چندی پیش گفت "من به پایان نزدیکم."
دوران شبهای ناآرام مرا، به من بازگردان
اتاق همچو آینه من، اسرار زندگی من
این روزها اینجا تنهاست... دیگر کسی برای شکنجه باقی نمانده است
دوران کنترل های همه جانبه هر روح زنده را به من باز گردان
و در کنار من آرام بگیر عزیزم، این یک دستور است!
دوران شکنجه های جسمی و روحی را به من بازگردان
تنها درختی که باقی مانده است را هم خرد کن
و با آن روزنه های باقیمانده از فرهنگمان را پر کن
دیوار برلین را به من بازگردان
استالین و سنت پاول را به من بازگردان
من آینده را دیده ام برادر:
آن یک جنایت است... همه چیز در سراشیبی سقوط است، سراشیبی در همه زمینه ها
در انتها چیزی نخواهد بود
چیزی که برایت قابل اندازه گیری باشد نخواهد بود
کولاک، کولاکی همه جهان را در بر میگیرد
سرحدات را در خواهد نوردید
و آن مراتب وجود را واژگون کرده است
زمانیکه صدایی میگوید : توبه! توبه!
من به معنی آنچه می گویند با دیده تردید می نگرم
مرا نمی شناسی از طریق آنچه باد برایت می آورد
هرگز نخواهی شناخت و هرگز نشناخت... هم اکنون چرخ های بهشت از حرکت باز ایستاده اند و شما حرکت شیطان را احساس میکنید
برای آینده آماده باشید:
آن چیزی در حد جنایت است
همه چیز در سراشیبی سقوط است
نشانه های غرب باستان از بین خواهد رفت
زندگی شخصی شما به طور ناگهانی گسسته خواهد شد
زمان حضور جنگنده های فانتوم است
بر روی جاده ها آتش خواهند گشود
و مرد سفید پوست در حال رقصیدن است
زنی را میبینید: از سقف آویزانش کرده اند
آینده او همانا خرقه افتاده اش است
و همه شاعرکان کوچک هرزه، شعرها خواهند سرود
در تلاشند که همانند چارلی منسون به نظر آیند
و مرد سفید پوست همچنان می رقصد... #آینده
شعری از #لئونارد_کوهن رماننویس، موسیقی دان، خواننده و ترانهسرای ٨١ ساله کانادایی است که تا امروز آثارش بر ٣ نسل تاثیر گذاشته است. درون مایه شعرهای او دین، انزوا و روابط میان فردی است. او سالهایی را نیز به تمرین ذن بودایی سپری کرده و تجربه های جالبی در این حوزه ها دارد. کوهن چندی پیش گفت "من به پایان نزدیکم."
۵۰۱
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.