ویو کلارا
ویو کلارا
جونگکوک منو از بغلش خارج کرد و رفت...منم تصمیم گرفتم برم عمارت تهیونگ ادرسشو از قبل میدونستم واسه همون تاکسی گرفتم مامانم بهم دراگون داد داشتم میرفتم که جونگین اومد سمتم
® خطرناکه نرو
=خدافظ داداش کوچولو
®باید منم بیام
=اونجا که جای بچه نیست...
که جونگکوک اومد
*کلارا...از هفت سالگی تمرین مافیا کرده
=چی
®میخواستم تورو نجات بدم ولی الان با خودت میام
=مثلا چیا بلدی
که یهو یه حرکت خفن زد و دراگون نصف شد دستاشو تمیز کرد
®خب؟
با شوخی گفتم
=با ارفاق قبولی....
®(خنده)بریم...
رفتیم و سوار ماشین شدیم که دیدم راننده داره جای دیگه ای میره
=ا..آقا دارید اشتباه میرید
که تفنگ و گذاشت رو پهلوم
£ساکت باش کوچولو
®چه غلطی میکنی؟
£ساکت باش بچه....داریم میریم خونه جدیدتون
تفنگ و از کنار پهلوم دور کردو گرفت سمت جونگین
=چی داری میگیییی درو باز کن میخوام پیاده بشممم
£دیگه چی؟(پوزخند)
®از اون تفنگ کوچولوت نمیترسم میدونی چرا؟
£عقلتو از دست دادی؟
®نه..
که جونگین اون چیز تفنگ و که شلیک میکنه و فشار داد(من اسکل اسمشو نمیدونم😂یادم رفته) که چشمامو بستم و داد زدم
جونگکوک منو از بغلش خارج کرد و رفت...منم تصمیم گرفتم برم عمارت تهیونگ ادرسشو از قبل میدونستم واسه همون تاکسی گرفتم مامانم بهم دراگون داد داشتم میرفتم که جونگین اومد سمتم
® خطرناکه نرو
=خدافظ داداش کوچولو
®باید منم بیام
=اونجا که جای بچه نیست...
که جونگکوک اومد
*کلارا...از هفت سالگی تمرین مافیا کرده
=چی
®میخواستم تورو نجات بدم ولی الان با خودت میام
=مثلا چیا بلدی
که یهو یه حرکت خفن زد و دراگون نصف شد دستاشو تمیز کرد
®خب؟
با شوخی گفتم
=با ارفاق قبولی....
®(خنده)بریم...
رفتیم و سوار ماشین شدیم که دیدم راننده داره جای دیگه ای میره
=ا..آقا دارید اشتباه میرید
که تفنگ و گذاشت رو پهلوم
£ساکت باش کوچولو
®چه غلطی میکنی؟
£ساکت باش بچه....داریم میریم خونه جدیدتون
تفنگ و از کنار پهلوم دور کردو گرفت سمت جونگین
=چی داری میگیییی درو باز کن میخوام پیاده بشممم
£دیگه چی؟(پوزخند)
®از اون تفنگ کوچولوت نمیترسم میدونی چرا؟
£عقلتو از دست دادی؟
®نه..
که جونگین اون چیز تفنگ و که شلیک میکنه و فشار داد(من اسکل اسمشو نمیدونم😂یادم رفته) که چشمامو بستم و داد زدم
- ۸.۰k
- ۰۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط