عشقی که بهم دادی

★عشقی که بهم دادی★
پارت ۷۱...
+تو که از دستم عصبانی نیستی، مگه نه؟ جیمین با نگرانی پرسید .خیلی ترسیده بود.
_چرا باید عصبانی باشم؟
یونگی با حالت مهربون و شیطونی گفت و خندید . جیمین لباشو به شکل کیوتی
غنچه کرد.
+اَیش !فکر کردم عصبانی ای!
با عصبانیت کیوتی گفت و روشو اون طرف کرد .
یونگی جیمینو محکم بغل کرد و گونه شو بوسید.
_چه جوری اینکارو کنم وقتی همچین قیافه کیوتی میگیری؟
جیمین سرخ شد.
یونگی همینطور جیمینو اذیت کرد و آخرش ضربه ای ازش تحویل گرفت.
_شاید حق با جیمینه، شاید با ببخشمش تا این داستان فیصله پیدا کنه!
یونگی با خودش فکر کرد، شاید این وقت خوبی بود که این داستان فیصله پیدا کنه
ججونگ : اقا؟
تقه ای به در خورد و چانگمین رو از افکارش بیرون کشید.
چانگمین : بله چیه؟
ججونگ : یکی میخواد شما رو ببینه
چانگمین " کی هست؟
چانگمین با گیجی گفت و ججونگ فقط لبخند زد.
ججونگ : یکی که از دیدنش خیلی خوشحال میشید.!
چانگمین : بگو بیاد تو
چانگمین که همچنان نمیدونست طرف کیه گفت.
چانگمین : چطوری میتونم کم-
با دیدن فرد رو به روش حتی نتونست حرفش رو کامل بزنه و کامل ساکت شد و البته خوشحال.
چانگمین : یونگی- ؟
چانگمین با لبخند پهنی گفت .هرچند که نگاه یونگی هنوز یکم سرد بود ولی همین که اومده بود دفترش خیلی چیز بزرگی بود.
چانگمین : بیا بشین، چی شده؟
_من متاسفم
بعد از یه سکوت خیلی طولانی یونگی گفت و چشمای چانگمین گشاد شد.

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

۴۳۹ تایی شدنمون مبارکککک👀💞بابت حمایت های قشنگتون ممنونم کوچو...

monthmy²پارت⁴

¹⁶پارت²my month

پارت نهم:داستان از دیدگاه یونگی: از شبی که بابابزرگش اجازه ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط