اقـ بهروز:دِ رفیقهـ منـ مآ وایسادیمـ تـو رفتےمآ نخوندیمـ تو خوندےما عینه یه جزیره بیڪسـ موندیمـ تـو با همهـ کس جورتـو از آبـ ڪشیدے