دلم یک خانه قدیمی میخواهد

دلم یک خانه قدیمی میخواهد
با حافظ خوانی
آن هم از زبان تو
دو استکان چای داغ .....
زمستان باشد ؛
در و پنجره ها را ببندم
تو بنشینی کنارم و شعرت را بخوانی و
من مات نگاهت کنم
آنقدر مات که تو بخندی به دیوانگی ام
دلم یک زندگی ساده میخواهد
پر از لحظات با تو بودن پر از صدای تو .پر از سکوت من
و خالی از هر چیز دیگر .......


#ملیکا_صفوی
دیدگاه ها (۱۶)

میفرماد :عشق مثه یه پیچکه! دیوار اینا حالیش نی ! :")از این ع...

اینایی که این مدلی حرف می زنن دقیقا تو چه ژانری قرار می گیر...

تب کرده ام هذیان برایت مینویسممغزم پر است از فکرهای اشتباهی ...

من به مردی وفا نمودم و اوپشت پا زد به عشق و امیدمهر چه دادم ...

تک پارتی تهیونگ:))))

شب، بوی گیسوانت را دارد.بادی که از سمت پنجره می‌وزد، ردّ لبخ...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط