من می توانستم

🍒🌱من می توانستم
مثل تمام زنان
آينه‌بازی کنم،
مي‌توانستم قهوه‌ام را در گرمای تخت خوابم
جرعه‌ جرعه بنوشم،
و وراجی هايم را از پشت تلفن پی بگيرم،
بی آنکه از روزها و ساعت‌ها
خبری داشته باشم ...
مي توانستم آرايش کنم،
سرمه بکشم،
دل‌ربايی کنم،
و زير آفتاب برنزه شوم،
و روی امواج مثل پری دريايی برقصم،
مي‌توانستم خود را
به شکل فيروزه و ياقوت درآورم
و مثل ملکه‌ها بخرامم ،
مي‌توانستم
کاری نکنم
چيزی نخوانم و ننويسم
و تنها با نورها و لباس‌ها و سفرها سرگرم باشم
می‌توانستم
شورش نکنم ،
خشمگين نشوم ،
با فاجعه ها مخالفت نکنم،
و در برابر رنج‌ها فرياد نزنم
می توانستنم اشک را ببلعم،
سرکوب شدن را ببلعم،
و مثل همه‌ ی زندانی ها با زندان کنار بيايم.
من می‌توانستم
سوالات تاريخ را نشنيده بگيرم،
و از عذاب وجدان فرار کنم،
من می توانستم
آه همه‌ ی غمگينان را
فرياد همه‌ی سرکوب‌شدگان را
و انقلاب هزاران مرده را نديده بگيرم.
اما من به همه‌ی اين قوانين زنانه خيانت کردم
و راه کلمات را برگزيدم.🍒🌱

سعاد الصباح
دیدگاه ها (۰)

🌱🍒افسوس اگر که سایه ات ای عشق! کم شودحیف است این درخت تنومند...

#گیلان_من

عکاسی من

عکاسی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط