من یه دختر ابرو کمونم با قد متوسط که بقیه میگن چشمای قشنگ
من یه دختر ابرو کمونم با قد متوسط که بقیه میگن چشمای قشنگی داره پدر و مادرم کارمندن و زندگی متوسطی داریم پدرم معتقده دوستی با پسر کار ناشایستیه واسه دخترایی مث من زندگی یکمی سخته ما نه مث مادرامونیم که ساده کنار بیایم باهمه چی نه تو خانواده ای بزرگ شدیم که بهمون یاد بدن چطور انتخاب کنیم ما یا باید همه چیو بسپریم دست تقدیر یا اینکه خطر رابطه های متعدد رو بجون بخریم وپی عشق ناکام رو به تنمون بمالیم که شاید بین اون همه ادم که میان و میرن یکی خوب از آب دربیاد ما باید با احتمالات زندگی کنیم باید واسه رسیدن به چیزی که تو دلمونه سخت بجنگیم ما همه چیو دیر فهمیدیم تا اومدیم به خودمون بجنبیم شد بیست و چند سالمون و چشم باز کردیم دیدیم دخترای اطرافمون همه مو رنگ میکنن لنزمیزارن و ابروهای نداشتشون رو با مهارت انچنانی مداد میکشن و رژلب کالباسیشون با پوست برنزشون ست میکنن و ما هنوز به موهای خرماییمون که چهارتا دونه رگه طلایی توش داره و پوست سفیدمون مینازیم ما بدموقعی به دنیا اومدیم ...ما اگه دختر چهل سال پیش بودیم ابروی کمون و چشمای خمارمون هزارتا کشته میداد! ما همیشه حیا رو سفت بغل کردیم و به دست های پسرونه ای که به سمت بدنمون دراز شده بود نه گفتیم ولی با چشم دیدیم اونایی رو که برعکس ما بودن چه خوب آینده ای بهم زدن بدون اینکه کسی بهشون بگه دختره ی بی حیا!با گوش شنیدیم"از تو زرنگ تر بود"و"از دختر مردم یاد بگیر"رو ما فکرشم نمیکردیم یه روزی چهره های دست کاری شده با یه لایه ارایش طرفدار پیدا کنه ...همیشه خودمونو با این جمله که اونا رو واسه سرگرمی میخوان گول زدیم ولی تو واقعیت دیدیم از این خبرا نیست
ما بدموقعی به دنیا اومدیم
ما بدموقعی به دنیا اومدیم
۴.۲k
۰۴ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.