هر صبح به تو فکر می کنم ، با جای خالی ات حرف میزنم، تیتره
هر صبح به تو فکر میکنم ، با جای خالیات حرف میزنم، تیترهای روزنامه را برایت میخوانم و صبحانه را جای تو به خودم تعارف میکنم، از اتاق صدایت را میشنوم که: «لباسهاتو اتو کردم و گذاشتم روی تخت.» لباسهای چروک هر روزهام را میپوشم و با صدای بلند از تو که نیستی تشکر میکنم، عطر تلخ همیشگی را میزنم، در را آهسته میبندم و چهار قفلهاش میکنم که مبادا جای خالیات از خانهام فرار کند.
۵۱۳
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.