هوا روشن میشد اما صبح نبود و من دیگه بوی هیچ چیز به استث

هوا روشن میشد، اما صبح نبود و من دیگه بوی هیچ چیز به استثنای مرگ را حس نمیکردم.
دیدگاه ها (۰)

سنگ ها هم فرسوده میشوند, چه برسد به ما که از خاکیم

مردم به ما آسیب نمیرسونن ، امیدی که بهشون داشتیم به ما آسیب ...

من ؟ موجودی سرشاز از نفرت و ساخته شده از کینه ، موجودی بی اع...

من هنوز با چیزایی سرو کار دارم که دربارشون نمیتونم صحبت کنم.

ای کاش وقتی ازم تعریف میکردی نمی شنیدن ای کاش وقتی بغلم میکر...

🌻🌿از خودت خبر بیار عطر تو هوا رو خوب میکنه ندای صبح بخیر از ...

سلام صبح زیبای پاییــ🍂ـزی تون بخیر 🍂🍁🍂🍁🍂- الهی چشمِ دلتون رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط