نامت را که بر زبان می آورم

نامت را که بر زبان می آورم
آن چشمان زیبایت در نگاهم  می نشیند،
قلم بی اختیار و بی تاب
بر صفحه ی سپید احساسم
شروع به غزلسرایی می کند
با شور می نویسد
با شوق می نگارد
در بیانی وصف ناپذیر از تو ؛
ترنم عاشقانه هایم
رنگ ارغوانی امید می گیرد
شعری می شود زیبا
که در سطر به سطر آن
جلوه ی عشق پر غرور توست

عالیجناب عاشقانه هایم!!
ردپای عشق اهورایی تو
جوهرِ قلم احساسم را
سرشار می کند از عشقی آتشین
که هیچ چیز  و هیچ کس
توان خاموش کردن آن را ندارد
آنقدر در تار و پود وجودم تنیده شده ای
که با تو و با رویای بودنت
خواهم زیست در هر جای جهان
بدان که دوست داشتنت
از پس این فاصله ها عین آرامش است
در این وانفسای زندگی....!!!

#باران مقدم


#ستایش_قلب_سربی
#عاشقانه #خاص
#دلنوشته #عشقولانه
#عشق_جان
دیدگاه ها (۰)

#دلنوشته هر وقت خواستي   عاشق بشي   بہ ایڹ فڪر ڪڹڪہ از اولیڹ...

#دلنوشته_های_من 👉به چنگ آورده‌ام گیسوی معشوقی خیالی راخدا از...

💭اگر روزی خواستی گریه کنیمرا صدا بزنقول نمی دهم بتوانم بخندا...

دل دیوانه که تنگ است مراقب باشیدبی جهت در پی جنگ است مراقب ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط