دلم برای خندههای بی دلیلبرای شادمانیهایِ بی سبب برای بی ریا بودندلم برای روزهای خوشِزندگی تنگ شده استدستم را بگیر و به من بگوچگونه در گرگ و میشِ اینروزگارِ پر بالا و پایینِ همیشه خاکستریهنوز میتوانم بخندم؟