بگو کجایی عزیزم؟ بگو کجای جهان؟
بگو کجایی عزیزم؟ بگو کجای جهان؟
مرا از این همه دلشوره زودتر برهان
مرا ببر به زمانی که حال من خوب است
نه چشم من که لبانم از عشق مرطوب است
مرا ببر به زمانی که غصه هایم مرد
که هرکه عشق تو را دید حسرتم را خورد
به آن زمان که اگر شک و شبه ای هم هست
به اینکه عاشقمی لااقل دلم قرص است
مرا ببر به همان عصر خوب پاییزی
که در پیاله ی چشمم نگاه می ریزی
به حس خوب همان لحظه ای که لبخندت
به روح من بدهد عاشقانه پیوندت...
به آن زمان که تنم را طواف می کردی
که هر دقیقه به عشق اعتراف می کردی
به آن زمان ببرم که دوای من لب توست
که شانه کردن موهام کار هر شب توست
به آن زمان که سرم در کمال آرامش
درست جفت سرت می رسید بر بالش
زمانه حالش عوض شد.. چرا؟ نمی دانم
من عاشق توام اما تو را نمی دانم
چه شد تویی که دچار کردی ام به هر سختی
بریدی از من و دنبال دیگری رفتی
چه شد تویی که لبم را به خنده وا کردی
مرا میانه ی این خواب خوش رها کردی؟
مرا عزیزم از این سرنوشت سرگردان
به لحظه ای که در آن باهمیم برگردان
تو رفته ای و گل خنده ام پلاسیده
و روی صورت من جای اشک ماسیده
تو رفته ای و گمان میکنم نمی آیی
شراب خوردم و من را گرفته تنهایی....
بگو کجایی عزیزم؟ کجای این همه درد؟
بیا و دست کم امشب بگو چه باید کرد؟♡
مرا از این همه دلشوره زودتر برهان
مرا ببر به زمانی که حال من خوب است
نه چشم من که لبانم از عشق مرطوب است
مرا ببر به زمانی که غصه هایم مرد
که هرکه عشق تو را دید حسرتم را خورد
به آن زمان که اگر شک و شبه ای هم هست
به اینکه عاشقمی لااقل دلم قرص است
مرا ببر به همان عصر خوب پاییزی
که در پیاله ی چشمم نگاه می ریزی
به حس خوب همان لحظه ای که لبخندت
به روح من بدهد عاشقانه پیوندت...
به آن زمان که تنم را طواف می کردی
که هر دقیقه به عشق اعتراف می کردی
به آن زمان ببرم که دوای من لب توست
که شانه کردن موهام کار هر شب توست
به آن زمان که سرم در کمال آرامش
درست جفت سرت می رسید بر بالش
زمانه حالش عوض شد.. چرا؟ نمی دانم
من عاشق توام اما تو را نمی دانم
چه شد تویی که دچار کردی ام به هر سختی
بریدی از من و دنبال دیگری رفتی
چه شد تویی که لبم را به خنده وا کردی
مرا میانه ی این خواب خوش رها کردی؟
مرا عزیزم از این سرنوشت سرگردان
به لحظه ای که در آن باهمیم برگردان
تو رفته ای و گل خنده ام پلاسیده
و روی صورت من جای اشک ماسیده
تو رفته ای و گمان میکنم نمی آیی
شراب خوردم و من را گرفته تنهایی....
بگو کجایی عزیزم؟ کجای این همه درد؟
بیا و دست کم امشب بگو چه باید کرد؟♡
۵.۶k
۱۳ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.