دل زود بارم را،به کرشمه ای ربودی
دل زود بارم را،به کرشمه ای ربودی
چو نیاز ما فزون شد،تو بناز خود فزودی
بهم الفتی گرفتیم،ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی
من از آن کشم ندامت،که ترا نیازمودم
تو چرا زمن گریزی،که وفای آزمودی
زدرون بود،خروشم،ولی از لب خموشم
نه حکایتی شنیدی،نه شکایتی شنودی
چمن از تو خرم ای اشک روان،که جویباری
خجل از تو چشمه ای چشم رهی،که زنده رودی
#رهی_معیری
چو نیاز ما فزون شد،تو بناز خود فزودی
بهم الفتی گرفتیم،ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی
من از آن کشم ندامت،که ترا نیازمودم
تو چرا زمن گریزی،که وفای آزمودی
زدرون بود،خروشم،ولی از لب خموشم
نه حکایتی شنیدی،نه شکایتی شنودی
چمن از تو خرم ای اشک روان،که جویباری
خجل از تو چشمه ای چشم رهی،که زنده رودی
#رهی_معیری
۱.۹k
۲۹ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.