همه جا را دنبالت گشته ام

همه جا را دنبالت گشته ام
هر جای شهر که فکرش را بکنی ‌‌‌...
از کافه ی دنجِ همیشگی بگیر،
تا خیابان های خسته ی دم غروب ،
از نیمکت های چوبیِ پارک
تا برگ به برگ شمعدانی های عاشق،
نه رد پایی نه نشانه ای....!
پس کجاایی که هر چقدر می گردم پیدایت نمی کنم‌؟!!!
نفسم برید همنفس ...
دلم آشوب است
انگار کبوتری را در کوچه های داغ تابستان سر می برند
کسی فریاد می زند
این بی خبری.....این بار، خوش خبری نیست
نبودنت به درازا کشیده...
سراغت را از ماه می گیرم
بغض می کند
و درخشان ترین ستاره ی آسمان را نشانم می دهد ،
ستاره ی تو را...
و من هر چه تقلا می کنم
که از قاب آسمان بچینمت،
به آغوشت بگیرم
و برای آخرین بار ببوسمت
نمی توانم
نمی توانم....
#متن #آذین_قانع
دیدگاه ها (۱)

مـن#غـرقِ_تـوامنجـــــات نمـیخواهـم

کاش همه معنی راز زندگی را می دانستیم راز زندگی درک کردن می خ...

روزهایم را خیابان هاے شهر مے گیرندشب هایم را، فڪرهاے تو•

هوای دونفره ؛هیچوقت نفهمیدم کدام هواست!اخر هوایِ تو ،سر به ه...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط