پدر و پسر
پدر و پسر♠
پدر روزنامه میخواند.اما پسر کوچکش مدام مزاحمش میشد حوصله پدر سر رفت و صفحه ای از روزنامه را که نقشه جهان را نمایش میداد جدا و تکه تکه کرد و به پسرش داد.بیا!کاری برایت دارم.یک نقشه دنیا به تو میدهم..ببینم میتوانی آن را دقیقا همانطوری که هست بچینی؟؟میدانست پسرش تمام روز گرفتار این کار است. اما...یک ربع بعدپسرک با نقشه کامل برگشت.پدر با تعجب پرسید: مادرت به تو جغرافی یاد داده؟؟پسر جواب داد: جغرافی دیگر چیست؟؟پدر پرسید: پس چگونه توانستی این نقشه دنیارا بچینی؟ پسر گفت:اتفاقا پشت همین صفحه تصویری از یک آدم بود، وقتی توانستم اون آدم را دوباره بسازم دنیارا هم دوباره ساختم...#
پدر روزنامه میخواند.اما پسر کوچکش مدام مزاحمش میشد حوصله پدر سر رفت و صفحه ای از روزنامه را که نقشه جهان را نمایش میداد جدا و تکه تکه کرد و به پسرش داد.بیا!کاری برایت دارم.یک نقشه دنیا به تو میدهم..ببینم میتوانی آن را دقیقا همانطوری که هست بچینی؟؟میدانست پسرش تمام روز گرفتار این کار است. اما...یک ربع بعدپسرک با نقشه کامل برگشت.پدر با تعجب پرسید: مادرت به تو جغرافی یاد داده؟؟پسر جواب داد: جغرافی دیگر چیست؟؟پدر پرسید: پس چگونه توانستی این نقشه دنیارا بچینی؟ پسر گفت:اتفاقا پشت همین صفحه تصویری از یک آدم بود، وقتی توانستم اون آدم را دوباره بسازم دنیارا هم دوباره ساختم...#
- ۶۵۲
- ۲۸ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط